چشمای جونگین درشت شد.
"کیونگسو؛دلم برات تنگ شده بود.(دوباره تکرار کرد عاحی کشید و سرش پایین گرفت.)
جونگین دستش گرفت.
"جونگین:پس نشونم بده.
"کیونگسو:چجوری؟
"جونگین:بیا
کیونگسو رو با خودش برد به پذیرایی و اون روی مبل نشوند و لباسش از تنش کند.
"جونگین:نشونم بده که چقدر دلتنگمی..
"کیونگسو:من..نمی تونم(سرش تکون داد.)
نمیدونست چرا ولی گریه اش گرفت.
"جونگین:چرا؟تو فقط بلدی حرف بزنی؟نمی تونی بهش عمل کنی؟(اخم کرد.)
"کیونگسو:من..من فقط خجالت میکشم..من سال هاست اینکار انجام ندادم.(چشماش پر از اشک شد.)
"جونگین:پس خودم کمکت میکنم(لبخند زد.)
روی مبل کنار کیونگسو نشست و زد رو پاش.
"جونگین:بشین اینجا
کیونگسو بزاقش بلعید و روی پاهاش نشست.
جونگین صورتش قاب گرفت و تو چشماش خیره شد.
"جونگین:می تونم ببوسمت؟
کیونگسو در حالیکه اشکاش سرازير بودن سر تکون داد.
جونگین با لبخند سرش کج کرد و لباشون بهم رسوند.
کیونگسو دستاش دور گردنش حلقه کرد و به آرومی جواب بوسه هاش داد.کیونگسو رو به خودش نزدیکتر کرد و زبونش وارد بوسه کرد.کیونگسو ناله ضعیفی کرد و با زبونش بازی کرد.
اونا داشتن از درون می سوختن، بدناشون می لرزید و قلب هاشون پر از پروانه شده بود.
جونگین حین بوسیدنش،لباسش در آورد دستاش به سینه هاش رسوند و نوک سینه هاش مکید.
کیونگسو سرش به عقب پرت شد و دستاش بین موهای نرم جونگین فرو رفت."کیونگسو:من ببوس
جونگین سرش بالا آورد و لباشون بهم وصل کرد.
"جونگین:شلوارت در بیار(با باسنش سیلی زد.)
با خجالت سرش تکون داد از رو مبل بلند شد و شلوارش در آورد جونگین هم شلوارش در آورد. کیونگسو دوباره روی پاهاش نشست و جونگین همه جای بدنش بوسید.
"کیونگسو:منن..تو رو داخل خودم می..می خوام.(با صدای لرزونی زمزمه کرد.)
جونگین عضوش مالید و به کیونگسو اجازه داد تا روش بشینه کیونگسو دستاش روی شونه هاش گذاشت و هر دو به آرومی شروع کردن به تکون خوردن و ناله کردن
"کیونگسو:اوه..جونگینن..
دلش می خواست بخاطر لذتی که بهش غلبه کرده بود گریه کنه جونگین باسنش گرفت و کمکش کرد حرکاتش سریعتر کنه چند دقیقه بعد،کیونگسو خسته شد و افتاد رو مبل جونگین پاهاش باز کرد و عمیق تر واردش شد.
با اشتیاق داخلش حرکت می کرد و بدنش می بوسید تا اینکه هر دو با هم ارضا شدن.
YOU ARE READING
Embrace my heart(kaisoo_translation)
Randomکیونگسو و جونگین،کارآموزای یک شرکت معروف کیپاپن..اونا عاشق همدیگه میشن..ولی آیا این عشق میتونه در برابر موانع، دووم بیاره..؟یا اینکه اونا رو از پا در میاره..؟ writer:sun_gee translator:lil_sua