به محض ورودش به اتاق چشماش با دیدن اون شمع های درخشان که توی تاریکی اتاق میدرخشیدن درشت شد.
"جونگین:بهم اجازه بده تا خودم آرومت کنم.
(زمزمه کرد و در قفل کرد.)قدمی جلو رفت و لبای کیونگسو رو بوسید.
"کیونگسو:بسه..!(جونگین هل داد.)
"جونگین:بس نمیکنم!(دوباره صورتش قاب گرفت و بوسیدش.)
در حقیقت کیونگسو اصلا نمیخواست که جونگین تمومش کنه اون بدجور دلتنگش بود.
جونگین دست کیونگسو رو،روی دیکش گذاشت و کیونگسو لرزید.
"جونگین:ببین..برای تو سخت شده..من میخوامت!
کیونگسو با خجالت دستش برداشت و به صورت جونگین خیره شد میتونست انعکاس نور شمع ها رو به وضوح توی چشماش ببینه.
"کیونگسو:من باورت میکنم..
"جونگین:جدی؟(صورتش دوباره قاب گرفت و با خوشحالی لبخندی زد.)ممنونم..!
"کیونگسو:مونکیو میخواد جدامون کنه ولی من بهش این اجازه رو نمیدم!
"جونگین؛ما جدایی ناپذیریم..(قبل از اینکه دوباره کیونگسو رو ببوسه زمزمه کرد.)
کیونگسو چشماش محکم بسته بود و با باز کردن دهنش به زبون جونگین اجازه ی پیشروی داد.
کف دستش روی کمر جونگین گذاشت و با نزدیک کردنش به خودش باعث شد عضو هاشون همدیگر لمس کنه.
"جونگین:اوه خدای من..(با مالیده شدن دیک هاشون از روی شلوار جونگین به ناله افتاد.)
فک کیونگسو رو بوسید و سراغ گردنش رفت کیونگسو ناله ی آرومی کرد.کم کم عقب عقب رفت تا اینکه روی تخت افتاد و جونگین روش خیمه زد.
اون با اشتیاق کیونگسو رو بوسید و اجازه داد زبوناشون باهم برقصن اونا ناله میکردن و نفس نفس میزدن کیونگسو دست لرزونش به تیشرت جونگین رسوند.
"کیونگسو؛در..درش..بی..بیارر!
جونگین دست از بوسیدن عشقش برداشت.عقب کشید و تیشرتش رو درآورد و انداختش روی زمین
"جونگین:میتونم مال تو رو هم در بیارم؟
"کیونگسو:آره..(گفت و دستاش بالا برد.)
جونگین لباسش در آورد و انداخت رو زمین به نیپل هاش نگاه کرد به سمتش خم شد و اونا رو بوسید با مکیدن اونا صدای ناله ی کیونگسو بلند شد و انگشتش به موهای جونگین رسوند.
"کیونگسو:شل..شلوارم در بی..بیار..!
جونگین شلوارش پایین کشید و چشماش با دیدن دیک سخت شده کیونگسو برق زد.
عقب کشید و شلوار خودشم با هیجان در آورد.
شهوت به اونا غالب شده بود و اونا نمیتونستن خودشون کنترل کنن عشق باعث شده بود که عقلشون از دست بدن.
YOU ARE READING
Embrace my heart(kaisoo_translation)
Randomکیونگسو و جونگین،کارآموزای یک شرکت معروف کیپاپن..اونا عاشق همدیگه میشن..ولی آیا این عشق میتونه در برابر موانع، دووم بیاره..؟یا اینکه اونا رو از پا در میاره..؟ writer:sun_gee translator:lil_sua