part25

32 4 207
                                    


سلام به همگی من بعد یه سال برگشتم همگی منظورم
همین ۳تا ۴نفر از عزیزانی هستن که میخونن این ففو نمیگم پرقدرت
برگشتم ولی خب برگشتم با یه سناریو کامل
امیدوارم این پارتو دوست داشته باشین و اگه
دوست داشتین حمایت کنین
خب دیگه بیشتر از این مخوتونو نمیخورم

*پیتر
با یه سردرد شدید چشمامو باز کردم معدم به شدت درد میکرد اطرافمو که نگاه کردم خونه زین و لویی بودم همه چی داشت یادم میومد و انگارمثل یه پتک داشت میخورد تو سرم که بفهمم چقدر گند زدم داشتم با همه وجودم دعا میکردم بتونم با جمله مست بودم چرتو پرت گفتم زین و لویی رو گول بزنم ولی فاک بهش اونا باهوش تر از این حرفان حتی اگه بتونم اون گندمو جبران کنم نمیتونم گندی که سر سفره به بار اوردمو جمع کنم جوری که نایل چشاش پر از اشک شده بود داشت روحمو اتیش میزد ولی فکر کنم ناراحت کردنش بهتر از اسیب زدن بهشه
لویی و زین جفتشون رو مبل خوابیدن فک کنم جدا از گند هایی که زدم اون دوتا هم حسابی انداختم تو دردسر یه جورایی نمیدونم ازاینکه بهم اهمیت میدن خوشحال باشم یا ناراحت خسته شدم از اینکه همش مثل یه بچه باهام رفتار شه ولی بجز اون، نزدیک شدن اونا به من یعنی نزدیک شدنشون به خطر

پ_اخ
با خوردن یه پسی به سرم از افکارم دراومد این دوتا کی بیدار شدنو زل زدن بهم چرا نگاهشون انقدر ترسناکه

ل+از زمین به پیتر مستر نظرت چیه باغ رویاهاتو ول کنی بیای یکم به ما بپیوندی
لویی گفتو دوباره رو مبل خودشو پرت کرد

پ_شما کی بیدار شدین؟

ل+همون موقعه که جنابعالی تو رویاهات با نایل سر سفره عقد بودی
تک خنده ای کردو گفت ولی سریع خندش محو شد

ل+پیتر دیشب داشتی یه چیزایی میگفتی وقتی که مست بودی یادته؟

پ_نه مگه چی گفتم؟
دروغ گفتم هیچوقت از دروغ گفتن خوشم نمیومد ولی الان داشتم تمام زورمو میزدم

ز٪پیت
زین اسممو جوری صدا کرد که انگار میخواست با همون یه کلمه بهم بگه که میدونم داری دروغ میگی پس خودت شروع کن به حرف زدن

ل+هی تو که فکر نمیکنی ما انقدر احمق شدیم که حرفتو باور کنیم

حالا جفتشون داشتن اون نگاهو بهم میکردن از همون نگاها ها که همیشه پاپا بهم میکنه یا انکل ثور

Kamu telah mencapai bab terakhir yang dipublikasikan.

⏰ Terakhir diperbarui: Jul 07, 2023 ⏰

Tambahkan cerita ini ke Perpustakaan untuk mendapatkan notifikasi saat ada bab baru!

Eros NemesisTempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang