*لیام
زین یکم دیر کرده بود پس لیام کمی نگران شدو رفت دنبالش در دستشویی رو که باز کرد با چیزی که دید چشماش چهارتا شد باور نمیکرد رزا لباسی تنش نبود و تقریبا تو دهن زین بود
لیام خواست بگه معذرت میخواد و بره بیرون اما یهو رزا زد زیر گریه و شروع کرد به کُلی بازی در اوردن÷اوه خدارو شکر که شما اومدین این اقا سعی کردن به من....تعر...تعرض کنن
رزا با هق هق تعریف کرد_وات د هل...من بهت تعرض کنم تو تقریبا نزدیک بود دیکمو بزور کنی تو حلقت
رزا شروع کرد به پوشوندن خودش و دوباره رو به لیام با هق هق فیکش یه داستان مسخره رو تعریف کرد
÷اون سعی کرد به زور بهم دست درازی کنه و بعد به زور لباسم دراورد
(پ.ن:این ابجیمون احتمالا با حدید ها نسبت فامیلی دارن😂)_خدایا باورم نمیشه میتونی انقدر راحت دروغ بگید من فقط هولت دادم عقب جز اون حتی دستمم بهت نخورده بود این تو بودی که دستتو کرده بودی تو باکسرم
زین تقریبا داد زد
و نگاه لیام افتاد روی دیک هارد شده زین که از روی شلوار معلوم بودرزا روشو دوباره به سمت لیام کرد
÷اقا من واقعا همچی...
+بسه من فک کنم به حد کافی شنیدم و فکر میکنم شما بهتره برید تا گزارشتون به مدیرتون داده نشده و بی کار نشدید
÷ولی اون...
+ولی نداره شما یه داستان تعریف کردید و من هیچ جای داستان نفهمیدم چرا شما باید تو دستشویی مردونه باشید به نظرم بعد اینهمه مدت باید بدونید دستشویی شرکتتون کجاست؟
لیام گفت و بعد از جلوی در کنار رفت رزا به سرعت اخارج شد و درو بست حالا لیام و زین تنها شده بودن و لیام داشت به چهره ی عصبی زین که دود از سرش بلندشده بود نگاه میکرد لیام یکم پاهاشو تاب داد و بعد رو به زین با یه لحن نرم گفت
+هی من بهت اعتماد دارم تازه دیدم اون زن چجوری بهت نزدیک میشد
_ممنون
زین هم به نرمی گفت ولی هنوز اشفته بود+خب پس بیا بریم دیگه
لیام گفت و سمت در رفت و درو کمی باز کرد اما با حرف زین برگشت و نگاش کرد_تو برو منم یکم دیگه میام
زین گفت و نگاهشو دوباره به اینه دادلیام نگاهش کرد و بعد چشمش به برامدگی زین خورد
خب معمولا یه انسان که هارد میشه بعد این همه تنش دیکش میخوابه اما زین خیلی وقت بود که سکس نداشت پس یا باید منتظر میموند یا مشکلشو خودش حل میکرد
𝐒𝐓𝐀𝐑𝐓 𝐒𝐌𝐔𝐓🔻
زین منتطر بود لیام بیرون بره اما وقتی در دوباره بسته شد اما لیام بیرون نرفت برگشت و دید لیام داره به سمتش میاد
لیام دست زینو گرفت و وارد یکی از توالت ها شد و جلوش زانو زد
_وات د فاک داری چه غلطی میکنی؟😐
ŞİMDİ OKUDUĞUN
Eros Nemesis
Hayran Kurguتاحالا تو اوج نفس کشدن احساس خفگی کردی دیگه چیزی حس نکنی تو خلسه گیر کنی سبک شده باشی ولی سنگینی حس کنی درست مثل اعماق اقیانوس چی میشه اگه اکسیژن تموم نشده باشه ولی تو زیر فشار جون بدی.... زندگی بعضی اوقات مثل غواصیه تو اوج بیچارگی یا باید راه اومده...