*هری
نیم ساعتی میشد وه زین و اورده بودن بیمارستان نمیتونست سمت لویی بره اون پسر پریشون تر از این حرفا بود که چیزی بهش بگه
_پس چرا بیرون نمیاد
+لو تازه نیم ساعته رفتن بزار برمیگردن
_اگه چیزیش بشه چی؟من..من سرش داد زدم باورم نمیشه هر قسم میخورم اگه چشماشو باز کنه دیگه باهاش دعوا نمیگیرم هری بخدا بخدا دیگه بهش نمیگم
برام مهم نیست من من ...نمیتونم از دستش بدم
لویی وقتی لباس هری رو چنگ میزد بهش التماس میکرد هری به خودش لعنت فرستاد که هیچ کاری نمیتونه کنه جز حرف زدن
+اون چشماشو باز میکنه مگه نمیگی برادرته حتی منم میدونم اون قوی تر از این حرفاست اصن تو به من بگو اون پسر انقدر راحت ولت میکنه ها؟
انگار حرفاش کمی هم که شده تاثیر داشت چون لویی حالا فقط سرشو به چپ و راست تکون میداد و اروم حرف میزد
_نمیکنه نه نمیکنه
بالاخره هری تونست ارومش کنه و روی صندلی بشونتش که دکتر اومد بیرون
÷شما همراه های اقای مالیک هستید
_اره اون چطوره حالش خوبه
÷جناب لطفا اروم باشید ایشون حالشون خوبه ولی مجبور شدیم معدشو شستو شو بدیم فقط من چندتا سوال دارم و باید چندتا نکته رو ذکر کنم کدومتون میتونه جواب سوالامو بده
_من من میتونم
÷خب شما چه نسبتی دارید باهاش
_هم خونمه
÷باشه خوبه ،اول از همه شما از مریضیشون با خبرید
_اره اون تومور مغزی داره
÷خب جز این مریضیه دیگه ای هم دارن؟
_امم مریضی بزرگی نه ولی چپدوسالی هست دچار سوءتغذیه شده
÷خب پس الان منطقی تر شد
دکتر یه حالت متفکر گرفت
_میشه بگید دقیقا چه اتفاقی داره میفته
÷امم بله اقا متاسفم ما فکر کردیم دوستتون قصد داره خدکشی کنه چون میزان زیادی دارو توی معدشون وجود داشت اما یچیزیو عجیب کرد این بود که قرص تقویت قوای جنسی هم داخل معدشون بود خب این قرص ها عوارض خاص خودشونو دارن ولی دوستتون با این میزان دارویی که مصرف میکنه باید حواسشون میبود که این قرص چقدر ممکنه مضر باشه
_چیییی؟ این امکان نداره اون نیازی نداره یه همچین شتی مصرف کنه اون اهل این چیزا نیست
÷خب اینکه چجوری این دارو مصرف شده به من مربوط نیست اما شما باید بیشتر حواستون به خورد و خوراکشون باشه ایشون مقادر زیادی دارو مصرف میکنن
_اون فقط چون سردرد زیاد میگیره قرص میخوره
÷خب بهتره تو این یه مرد قرص و حذف کنید از دارو های گیاهی یا دمنوش استفاده کنید
JE LEEST
Eros Nemesis
Fanfictieتاحالا تو اوج نفس کشدن احساس خفگی کردی دیگه چیزی حس نکنی تو خلسه گیر کنی سبک شده باشی ولی سنگینی حس کنی درست مثل اعماق اقیانوس چی میشه اگه اکسیژن تموم نشده باشه ولی تو زیر فشار جون بدی.... زندگی بعضی اوقات مثل غواصیه تو اوج بیچارگی یا باید راه اومده...
