-مشکل خاصی نیست. تشخیصم اینه که بخاطر امتحانات و فشار درسی و اضطراب بدنت ضعیف شده.
دکتر گفت و مشغول جمع کردن وسایلش شد.
-سرماخوردگی یا آنفلوانزا نیست؟
مادر کیونگسو درحالی که با نگرانی به پسرش خیره بود پرسید و دکتر چا سرشو به طرفین تکون داد.
-نه علائمی نداره فقط ضعف و تب داره که بهتون دلیلشو هم گفتم. خیلی از بچه ها تو فصل امتحانات اینطور میشن خانوم دو.
و دوباره رو کرد به سمت کیونگسو و ادامه داد:
-داروی خاصی برات تجویز نمیکنم اگه روحت بیمار باشه جسمت هم ازش واگیر میکنه فکر کنم زیاد اینو شنیده باشی. بهرحال اگه استرست شدید هستش پیشنهادم اینه که به یه تراپیست مراجعه کنی.
بعد از پایان معاینه، دکتر چا به همراه مادرش از اتاق خارج و باز هم اون و چانیول تنها شدند.
-حس میکنم خشک شدی بگیر بشین.
کیونگسو به چانیولی که از همون لحظه ی ورود دکتر سیخ بالای سرش ایستاده بود، نگاه کرد و گفت.
چانیول با صدای کیونگسو به خودش اومد و دوباره گوشه تخت نشست.
-حالا چرا به دیوار زول زدی؟
بهش نگاه کرد و آروم پلک زد و دوباره روشو برگردوند.
-همینجوری.
-بهم نگاه کن.
سرشو چرخوند و توی چشمهاش بی هیچ حرفی زول زد.
-اینجوری ساکت بودنت...میدونی خب بهش عادت ندارم. فکر میکنم اولین باره، که اونی که بیشتر حرف میزنه منم!
چانیول هربار میخواست از بحث هایی که کیونگسو شروع میکنه طفره بره و با پرسیدن سوال جدیدی کنترل مکالمه رو بدست گرفت.
-برای امتحانات.. تو واقعا انقدر استرس داری واسشون که مریض شدی؟!
کیونگسو خوب علت این ضعفشو میدونست و خوشحال بود که چانیول ساده تر از این حرفهاست که بخواد متوجه دلیل اصلیش بشه و ممنون بود که پیشش بار دیگه رسوا نشده.
-هوم.
-فوری تمومش کن! این داره بهت آسیب میزنه و اوه گاد تو،.. یه احمقی اگه بخاطر اون درس های فاکی خودتو و مغز و جسمت رو به فاک بدی.
چانیول مثل کولی ها دستاشو روی سرش گذاشته بود و هوار میزد و کیونگسو با چشمهای گرده شده به ادا و اطواراش نگاه میکرد.
-فکر کنم جاهامون عوض شده. الان داری حرص میخوری؟!
-آخه حرص خوردنم داره. اگه بخواد همینطور حالت بخاطر یه مشت چرندیات بد باشه من این قولو به خودم میدم که اون مدرسه ی لعنت شده رو به آتیش بکشم.

ESTÁS LEYENDO
Dark Mind
Fanficمن همه ی کلماتی که میدونستم رو فراموش خواهم کرد اما قسم میخورم تورو فراموش نمیکنم اگه صدام میتونست گذشته رو برگردونه... در گوشت زمزمه می کردم: "اوه عزیزم، ای کاش اینجا بودی!" نام⇠ذهن تاریک ژانر⇠رومنس/ درام / مدرسه ای کاپل ها⇠چانسو/ بکسو/ کایسو نویسن...