part 07

37 18 17
                                    

کیونگسو بدون اینکه مثل همیشه منتظر چانیول بمونه، فوری پا تند کرد و بعد از گذاشتن وسایلش، داخل کلاس به سالن غذاخوری رفت و توی صف ایستاد.
دقایقی بعد، چانیول هم وارد سالن شد و انتهای صف ایستاد.
کیونگسو بعد از گرفتن ظرف غذاش به طرف یکی از میزهای خالی رفت و ظرفشو روی میز گذاشت. صندلی رو عقب کشید و روش نشست و مشغول خوردن ناهارش شد.
چانیول هم که حالا غذاشو گرفته بود هاج و واج همونجا ایستاده بود و نمیدونست حالا که کیونگسو انقدر باهاش سرد رفتار میکنه رفتن و نشستن کنارش کار درستیه یا نه؟

-هی چانیول؟

با صدا شدن اسمش سرشو به طرف صدا چرخوند و بکهیونی که داشت بال بال میزد رو دید. به هرحال گوش دادن به حرف های بی سر و ته بکهیون بهتر از تنها یا معذب نشستن کنار کیونگسو بود.

یکی از صندلی هارو کشید و کنار ووشیک که روبروی بکهیون نشسته بود، جا گیر شد. در واقع جایی که نشسته بود به میز کیونگسو دید داشت و دلیل این انتخابشم همین بود.

-باز قهرین؟

بکهیون گفت و چنگالو توی دهنش برد.

-نه.

چانیول اخم کمرنگی کرد و خودشو با غذاش مشغول کرد.

-پس چرا عینهو مگس دور خودت میچرخیدی؟ بجای اینکه مثل همیشه با کیونگسو غذاتو کوفت کنی.

-ولم کن.

-میخوام بگم که برو یکی دیگه رو سیاه کن مرتیکه.

چانیول بدون اینکه واکنشی نشون بده انگار که چیزی نشنیده باشه همچنان با غذاش مشغول بود.

در سمت دیگه، کیونگسو درحالی که زیر چشمی چانیول و دوست هاش رو میپایید غذایی که هیچی ازش نمیفهمید رو میجوید و قورت میداد که با صدای شخصی حواسش پرت شد‌.

-میتونیم اینجا بشینیم؟ میزهای دیگه پر شدن و فقط یکی خالیه و خب میدونی میز بغلیش...

دختر به میز خالی اشاره کرد و کیونگسو وقتی به میز کناریش و کسایی که پشتش نشسته بودن، نگاه کرد متوجه ی منظور اون دو نفر شد. برای اون دخترا یکم ترسناک بود که نزدیک اکیپ پسرونه ی معروف خرابکار مدرسه بشینن.

-متوجهم. بهرحال میتونین بشینین جای کسی نیست.

-ممنونیم.

-عه بک ببین سوریا رفته پیش کیونگسو نشسته.

ووشیک گفت و چنگالشو به اون سمت گرفت.

چانیول فوری سرشو بالا آورد و با دیدن دو دختری که توی کتابخونه دیده بودشون حین جویدن غذاش، فکش متوقف شد‌.
بکهیون یدونه پشت دست ووشیک زد و بهش توپید.

-دیوانه ی تابلو یواش! آبرومونو بردی.

-خب حالا چرا میزنی اصلا حواسشون به اینور نیست انقدر که در حال بگو بخندن. فکر کنم مخشو زده.

Dark MindDonde viven las historias. Descúbrelo ahora