پارت هفدهم :عاشقتم
آف سوت زنان توی اشپزخونه صبونه رو اماده کرد و بعد به اتاق گان بر
شت.
گان : کجا رفته بودی؟ دنبالت میگشتم.
آف : رفتم برات صبونه درست. بهتری بیبی؟
گان : بهترم ولی هنوزم سردمه.
آف : دوباره به دکتر زنگ زدم بیاد. صبونه ات رو بخور که بعدش دکتر مبرسه.
آف اروم نزدیک شد و کنار گان نشست
گان: بهم غذا بده... عاااا
و دهنشو مثل بچه ها باز کرد.
آف لبخندی زد
آف : بذار اول بوس صبح بخیرمو ازت بگیرم شازده بعد...
آف خم شد گان رو ببوسه ولی...
صدای در رو شنیدم. وقتی شخص جلوی در رو دیدن. لارا بود.
لارا : اقا دارین دیر میکنین برین شرکت. اجازه بدین من گان رو بخورونم. و خانم بکی هم هرلحظه ممکنه تماس بگیره.
{K شورای نگهبان اینقدر توی صحنه های بغل سریالا گیر نمیده که لارا مزاحم اینا میشه و بکی رو یاداوری میکنه.}
آف به گان خیره شد. دستاشو بلند کرد و دونه دونه انگشتای پسرک رو بوسید.
آف : مراقب خودن باش گان
و بعد از اتاق خارح شد و اتاق خودش رفت.
گان: مامان چرا فرستادیش بره ؟ مشکلی هست بخواد یکم با من وقت بگذرونه ؟
لارا نزدیک گان شد
لارا : پسرم! خوشحالم که اون خیلی خوب مراقبته ولی ببین. اون متاهله و تو میدونی وقتی خانم برگرده چی میشه نه ؟
صورت گان از غم افتاد چون میدونست مامانش درست میگه و درباره اخر ماجرا نگرانه و میدونست که فقط قراره خودش اسیب ببینه.
گان توی سکوت صبونش رو خورد و بعد به خواب رفت.
عصر منتظر بود آف برگرده.
مشتاقانه منتظر بود ولی آف نیومد و گان هم چون مریض بود ضعیف شده بود نمیتونست از جاش باشه. دکتر بهش یه سری داروهایی داده بود که گان رو سست و خواب الود میکرد.
ساعتای دیر وقت شب ، گان چشماشو باز کرد ولی آف رو کنارش ندید و لارا رو دید که روی مبل خوابیده. از روی تختش با ارومی پاشد و به اتاق آف رفت.
چراغای اتاق کار آف روشن بود و این یعنی آف هنوز داشت کار میکرد.
در رو زد و اروم گفت
KAMU SEDANG MEMBACA
My BaBy(+18) (OffGun)(Completed)
Fiksi Penggemarخلاصه : هشدار این فیکشن امپرگ عه! بارداری مردان داره. آف یه مرد ۲۶ ساله خیلی ثروتمند و خوش اخلاق و فوق العاده که با بکی ازدواج کرده ولی نمیتونن بچه دار بشن. گان ۱۷ ساله پسر لارا عه که توی خونه آف کار میکنه و خیلی اوضاع مالی بدی دارن و فقط با کمک آف...