Part 20

78 9 0
                                    



پارت بیستم : زنگ خطر مامان

آف : الان منو سرزنش نکن اگه کل شب به فاکت بدم.

گان سرخ شد

گان : نه پی... چیزی نمیگم.

آف مثل یه ببر گرسنه از تخت سمت گان رفت. اون رو نزدیک خودش کشید و بوسید. دستشو توی لباس گان برد و کاری کرد اون ناله کنه. کل لباسای گان رو دراورد و بعد مال خودش رو و همشون رو روی زمین ریخت.

آف با بدن گان بازی میکرد

آف :چرا اینقدر از دست پی ات عصبانی شدی بیبی؟

گان : اههه... من... اههه... ببخشید پی...

گان کاری رو کرد که آف خواسته بود و آف هم پشتش قرار گرفت و سینه اش رو به پشت گان چسبوند. دستاشو دور کمر گان گذاشت.

گان : پی ؟ قرار نیست اون کارو بکنیم ؟ چرا بجای اون منو بغل کردی؟

آف : بجای چی بیبی؟

گان : پی سر به سرم نذار

آف : من فقط دارم ازت میپرسم بهم بگی چیه و منم همونکارو بکنم.

گان: میدونی چی میگم.

آف : نه... نمیدونم. بهم بگو...

گان : پی... لطفا انجامش بدیم. میخوام درونم باشی

و صورتشو توی بالش قایم کرد.

آف : هممم... اوکی به پهلو بخواب... ولی یه پوزیشن جدید امتحان میکنیم. تو بارداری و ما باید الان مراقب باشیم مامی

گان زیر لب خندید.

گان : نینی ددیت عصبانی شده.

آف : واقعا ؟

و بلافاصله دیکشو توی حفره گان فرو برد و به فاکش داد. اروم...

آف : بیبی یه بارم بگو چی گفتی...

گان داد زد : نینی... ددیت اههه... خیلییی فاکر خوبیه.

آف نیشخندی زد و ناله هایی که ازدهن گان بیرون میومد رو دوست داشت.

گان : پی... سریعتر... مثل قبل...

آف : نه بیبی نمیشه.. تو باردار و باید مراقب باشیم

گان : اهههه پی... لطفاااا

گان التماس میکرد چون بدجور ویار دیک پی اش رو کرده بود.

گان : بیشتر میخوام... عمیق تر میخوام... میخوام حسش کنم پی...

آف : دستاشو دور کمر گان گذاشت و سختتر جرکت کرد. ولی فقط یکم

ولی گان بیشتر میخواست. هورنی شده بود و یه سکس سخت از آف میخواست.

با کمی عصبانیت و درحالی که تمنای لمس بیشتری میکرد داد زد

My BaBy(+18) (OffGun)(Completed)Dove le storie prendono vita. Scoprilo ora