از خودت توقع نداشتهباش که
همه را راضی نگهداری.....
از دیگران توقع داشتهباش که
توقعات بیجا نداشتهباشند
و سرگرم جهان خودشان باشند ...
نه جزئیات زیست تو!اگر قرار به احترام به عقاید باشد،
چاقوکش، باید چاقو بکشد و
قاتل، باید به قتل برساند و
گیوتین، باید سرهای اضافه را از تنها جدا کند!آدمها مختارند در ذهنشان خیال ببافند و به تو حسادت کنند و از تو بیزار باشند؛ به بیان و رفتار و توقع که رسید، هیچ کنشی را شایستهی واکنش ندان و عبور کن.
بعضی کنشها و حرفها، فقط زمان تو را میگیرند و تو را از اهداف و آرامشت، دورتر میکنند.
اینکه تو از نظر بقیه یه حیوون باشی
یا یه شیطان ...
به آنها مربوط است ....
فقط تو و باورت هایت هستند که مهم اند ....
به خودت باور داشته باش 🕊️*****
( دو ماه قبل)
_ آقای کیم تهیونگ؟
_ بله خودمم ، بفرمایید
_ من دکتر لی هستم ، شمارتون رو از هوسوک گرفتم
_ بفرمایید ، چه کمکی میتونم بهتون بکنم
_ اگر وقت داشته باشید میخوام باهاتون صحبت کنم
_ در چه مورد؟
_ در مورد جئون جونگکوک
_ اتفاقی افتاده ،؟!!
_ نه بیاید اینجا بهتون توضیح میدم
_ چشم حتما ، فردا خوبه ؟
_ بله عالیه......
_ سلام کیم تهیونگم
_ بله بفرمایید
_ بگید ... جونگکوک چی؟؟؟
_ آقای جئون جونگکوک بیمار من هستن
از زمانی که بیماری کوری احساس گرفتن
_ خب
_ این بیماری درمانی نداره
میدونید که ؟
_ بله
_ چند وقت پیش اومد پیشم و ازم خواست تا هیپنوتیزم بشه ...
میخواست بره به خواب مصنوعی
_ برای چیییییی؟؟
_ برای یادآوری پخش های گذشته
_ خببببب
_ در کمال ناباوری ... بخشی از احساساتش رو تونست برگردونه ...
_ یعنی میتونه درمان بشه !!!!
_ ببینید ایشون تو خواب فقط اسم شما رو صدا میزدن ....
هر بار داد میزد کیم تهیونگ ...
من متوجه تغییراتش میشدم ...
عصبانیت ... خشم .... غم ....
شاید مسخره به نظر بیاد ...
ولی فکر میکنم کلید درمان بیماری جونگکوک شما باشید ....
هوسوک کارآموز منه ...
در مورد بیماریت بهم گفته ....
من بیماری تو رو بررسی کردم ...
فیلم هایی هم که هوسوک ازت گرفته بود دیدم
_ آقای دکتر من خیلی ناامیدمممم
_کیم تهیونگ
تنها کسی که میتونه دویون رو آروم کنه جونگکوکه ....
ولی نه این جونگکوک ...
جونگکوکی که مثل بقیه آدم ها احساسات داره ..
اون باید بتونه دویون رو درک کنه ....
اونو قبول کنه ....
تو رو بفهمه ....
ولی الان این کار شدنی نیست ....
شما دوتا ، راه درمان همدیگه هستید ...
برای هم پادزهر هستین ....
چجوری بگم ....
مثل روز و شب...
مثل خون و قلب ...
مثل آب و آتش ...تا حالا این مورد برام پیش نیومده ....
ولی فکر میکنم عشق شما دو نفر راه نجاتتونه ...
تو باید جونگکوک رو برگردونی به قبل
و اون تو رو ....
ESTÁS LEYENDO
Blindness of feeling
Romanceچی میشه اگه به خاطر یه حادثه کوری احساس بگیری ؟! حافظه تو از دست بدی ؟! و کسایی رو فراموش کنی که روزی همه زندگیت بودن چی میشه اگه عاشق بشی ... عاشق یه آدم نابینا بشی ... و روزی ... ساعتی ... لحظه ای که به کمکش نیاز داری اون تو رو نبینه :( کاپل : و...