تهیونگ
به ساعت خیره شده بودم و عقربه هاش رو با چشمام دنبال میکردم
نفس عمیقی کشیدم و آروم چشمام رو بستم
صدایی توجهم رو جلب کرد و احساس کردم کسی توی خونه استاز روی صندلی بلند شدم و به دور و اطرافم نگاه کردم
بدون اینکه متوجه بشم سایه ای از پشت به دیوار من رو چسبوند
_تو کی هستی؟
این سوک نیشخندی زد
+دلت برام تنگ شده بود؟
تهیونگ با شنیدن صدای این سوک تعجب کرد
و این سوک دست تهیونگ رو ول کردتهیونگ با دیدن این سوک شوکه شده بود و نمیدونست چی بگه
_ای..این سوک؟
تهیونگ لبخند زد و این سوک رو بغل کرد
_دلم برات تنگ شده بود
این سوک به تهیونگ لبخند ریزی زد و موهایش رو آروم نوازش کرد و از خودش دور کرد
+خب باشه دیگه بغل کافیه
به دور و اطرافم نگاه کردم و به سمت پذیرایی راهنماییش کردم
_اوه بیا بشین
تهیونگ روی صندلی روبه روی این سوک نشست
_فکر میکردم دیگه هیچوقت نمیبینمت
این سوک لبخند محوی زد
+ولی الان داری میبینی
_چیشده که تصمیم گرفتی به کره بیای؟
این سوک نفس عمیقی کشید و به کاناپه تکیه داد+دلیل خاصی نداشت فقط زیادی برام کسل کننده شده بود
شنیدم که مدرسه میری؟
_درست شنیدی
+چجور جائیه؟
_مسخرست و کمی هم جالبه
+اممم جالبه!شاید منم ثبت نام کردم دلم میخواد یک بار تجربش کنم
_جدی؟؟؟
+اوهوم، تهیونگ
_بله
+میتونم یک درخواستی ازت کنم؟
_البته
+میتونم یک مدت کوتاه پیشت زندگی کنم؟
تهیونگ بدون مکث کردن و سریع جواب داد
_البته چرا که نه؟حتما میشه
این سوک خندید و دستی به موهای تهیونگ کشیدمدرسه
+تهیونگ بیدار شو!
تهیونگ چشمانش رو آروم باز کرد
_چیشده؟
جین محکم به بازوی تهیونگ زد
+الان تو کلاسیم نمیتونی بخوابی
تهیونگ با کلافگی و بی خیالی به جین نگاه کرد
_برام مهم نیست
جین عصبانی شد و پای تهیونگ رو لقد کرد
+تا این کار کوفتی تموم نکردیم حق خوابیدن نداری
تهیونگ به وسایلی که روی میز بود نگاه کرد و با بی حوصلگی وردی کوتاه خوند و چند ثانیه بعد ماکتی کوچیک روی میز بود
_خیلی خب تموم شد حالا بزار بخوابم
جین نفس عمیقی کشید و سرش رو روی میز گذاشت
جین به چهره تهیونگ که مانند فرشته ها خوابیده بود نگاه کرد و محو تماشا کردنش شده بود
تهیونگ بدون اینکه چشماش رو باز کنه گفت:۱
_اینقدر بهم زل نزن
جین بعد از شنیدن حرف تهیوتگ چشم غره ای رفت و رویش رو برگردوند
+پسره رومخ
خانم لی با لبخند سر میز تهیونگ و جین رفت
×خب بچه ها میتونم کارتون رو ببینم؟
+اوه البته
معلم ماکت رو با دقت دید و با تعجب به پسرا نگاه کرد
×چطور تو این مدت زمان کوتاه تونستید درستش کنید؟ مراحل کارش رو توضیح بدید
+راستش چیزه......
تهیونگ ماکت رو به طرف خودش هل داد
_اول طرح مورد نظرمون رو طراحی کردیم و با استفاده از ابزار هایی که در دسترس داشتیم چوب هارو برش زدیم و با استفاده از چسب چوب قطعات رو چسبوندیم و پنجره ها و در رو اضافه کردیم و ماکتمون ساخته شد
×خیلی خوبه واقعا کارتون عالیه
خانم لی لبخندی زد و از کنار پسرا رفت
جین با تعجب به تهیونگ نگاه کرد و به بازوش زد
+تو که خودت نساختیش چطور جواب خانم لی رو دادی؟
تهیونگ با بیخیالی شونه هایش رو بالا انداخت
_به راحتی
YOU ARE READING
love spell
Vampireتهیونگ دورگه ای نیم خون آشام و جادوگر که برای اینکه بتونه وارد اجتماع انسان ها بشه شخصیت واقعیش رو با ماسکی بپوشونه با از خطرات احتمالی حفظ بشه ژانر:ومپایر،فانتزی،اسمات،رومنس کاپل:تهجین،(؟)