part 9

122 22 28
                                    

در خونه رو به آرومی به طوری که کسی بیدار نشه باز کردم
_جین بیا داخل
دست جین رو گرفتم و باهم وارد خونه شدیم
فضای اتاق تاریک بود و به نظر می‌رسید که همه خوابیده باشن

در رو آهسته بستم و روشن شدن چراغ باعث شوکه شدنم شد
شوگا دست به سینه جلوی در وایستاده بود و با جدیت بهم خیره شده بود
+میدونی الان ساعت چنده؟ساعت ۱:۳۰ دقیقس و تا این وقت شب کجا بودی؟
تهیونگ از کلافگی پوفی کرد و گفت

_یونگی اینجا خونه منه و هرموقع که بخوام میتونم رفت و آمد کنم
+باشه اما هرچیزی یک قانونی داره
تهیونگ حواسش به صحبت های شوگا نبود و بدون توجه کردن بهشون به اتاقش رفت

جین گوشه تختم نشسته بود و منم بعد از عوض کردن لباس هام خودم رو کنارش جا دادم
دستی به موهای نرم و ابریشمیش کشیدم
و به لب های سرخ و قلوه ایش خیره شدم
بوسه ای بر لب های شرابیش زدم و شیرینیش تو کل وجودم پخش شد

دهنم رو کمی بیشتر باز کردم و عمیق مشغول بوسیدنش شدم
دستام رو دور کمرش حلقه کردم و لبش رو محکم مک زدم

پهلوش رو نوازش کردم و و دستم رو لای موهای نرم و خوشبوش بردم
زبونم رو داخل دهنش بردم و روی زبونش کشیدم متقابلا زبونش رو داخل دهنم چرخوند
ناله خفه ای کرد و با دستاش بدنم رو از بدنش دور کرد و بوسمون قطع شد

_ چی شد؟
+هنوز...یکم زوده
_ زود؟
+تهیونگگ ما فقط یک ماهه که باهم آشنا شدیم نمیتونیم به این سرعت باهم رابطه برقرار کنیم

لبخندی زدم و گونه نرم و برفیش رو نوازش کردم
_هرجور راحتی فرشته من، الانم بهتره استراحت کنی
تهیونگ از روی تخت بلند شد و به سمت در رفت
+کجا میری؟
_ یک کار کوچیک دارم زود برمیگردم
+باشه

شوگا کنار شومینه وایستاده بود و مشغول نوشیدن ویسکیش بود
با قدم‌های آرومم بهش نزدیک شدم
_هیونگ وقت داری؟
+البته
شوگا من رو به سمت کاناپه ای که کنار شومینه بود راهنمایی کرد
+میخوای؟
_نه ممنون
رو به روم نشست و با جدیت بهم خیره شد
+چی شده؟
دم عمیقی کشیدم و به چشم های جدی و سرد هنیشگیش خیره شدم
_اون برگشته
+کی؟
_جونگکوک
شوگا از حرفی که زدم شوکه شد و آروم لیوان شرابش رو روی میز گذاشت
+منظورت چیه...امکان نداره
_نمیدونم
+لعنتی..
شوگا نفس عمیقی از کلافگی کشید و دستش رو روی شونه تهیونگ گذاشت و لبخندی زد
+اما بازم ممنون که بهم اطلاع دادی
در جوابش لبخندی کمرنگ زدم و هیچ چیز نگفتم

مدرسه
کلاس شروع شده بود و با سوکجین داشتم به کلاس میرفتیم که بازوش رو گرفتم و مانع رفتنش شدم
+چی شده؟
_ سوکجین یک خواهشی ازت دارم تا یک مدت ازت میخوام با کسایی که نمیشناسی ارتباط برقرار نکنی
+برای چی؟
_ دلیلش رو فعلا ازم نپرس اما بهت توضیح میدم
+باشه

love spell Where stories live. Discover now