_نباید عقلم رو به شما دوتا میسپردم
این سوک لبخند کوتاهی زد و دستش رو روی شونه شوگا گذاشت و با بی خیالی گفت
+هی شوگا بی خیال آروم باش ما الان حتی ده دقیقه هم با خونه فاصله نداریمشوگا نگاهش رو سمت جیهوپ برگردوند و لب زد
_ میتونی بری یک نوشیدنی انرژی زا برای من از یخچال بیاری؟
جیهوپ نگاه کوتاهی به شوگا انداخت و با طعنه جواب داد
+هی خودت میتونی این کار رو انجام بدی
شوگا دم عمیقی کشید و دقیقه ای بعد با چشم های خسته و خمارش نگاهی به جیهوپ انداخت و گفت
_لطفا...جیهوپ با شنیدن این حرف شوگا لبخند محوی زد
+اوه فکر نمیکردم گفتن این کلمه رو هم بلد باشی
_جیهوپ
+خیلی خب باشه میرمجیهوپ
با برداشتن یک نوشیدن انرژی زا با دیدن نور کوچیکی از بیرون ناخودآگاه نگاهم سمت پنجره جلب شد
نور روشن چشمک زنی از فاصله دور مثل یک نقطه کوچیک دیده میشدبا دقت بیشتری به اون نور نگاهی انداختم و زیر لب گفتم
+اومم یکم عجیبه، شاید یک نفر مشکلی برای ماشینش پیش اومده و درخواست کمک داره اما فکر نکنم چیز مهمی باشهشوگا با دیدن جیهوپ که بدون حرکت به پنجره بیرون خیره شده بود کلافه گفت
_ داری چه غلطی میکنی؟ چرا همینجوری به اون پنجره زل زدی؟
با شنیدن صدای نسبتا بلند شوگا از خلسه افکار درون ذهنم بیرون اومدم و با به دست آوردم دوباره هوش و حواسم گیج لب زدم+اوه.. راستی چیزی داشتی میگفتی؟باشه اومدم
کمی به شوگا نزدیکتر شدم و نوشیدنی رو بهش دادم
+بگیرش
شوگا نگاهی بهم انداخت و با گرفتن نوشیدنیش از سرجاش بلند شد و لب زد
_خیلی خب گمون کنم دیگه خیلی دیر شده درست نمیگم؟بهتره که بریماین سوک نفسش رو از بی حوصلگی بیرون داد و خسته غرید
+شوگا از وقتی که اومدیم مدام همین رو گفتی
_اوهوم باشه پس بریم
شوگا نگاهی به این سوک انداخت و متقابلا این سوک نگاهش رو سمت جیهوپ برگردوند
جیهوپ متعجب گفت
+برای چی همتون یک طور خاصی دارید نگاه میکنید؟
شوگا لب زد
_میتونی حساب کنی؟
+پول همراهت نیست؟
جیهوپ نگاهش رو سمت این سوک برگردوند و لب زد
+این سوک...توهم هیچ پولی نیاوردی؟
_فکر نکنم...من پولم بعدا نیازم میشه تو بهتره که حساب کنیجیهوپ بی حوصله دستش رو سمت جیپ کت قهوه ای رنگش برد و با برداشتن کیپ پولش سمت صندوق رفت
+بعدا باهم دیگه تسویه حساب میکنیمبا بیرون رفتن از اون سوپر مارکت دوباره نگاهم سمت اون نور چشمک زن جلب شد
+برای چی این هنوزم اینجاست؟
لحظه ای مکث کردم و با اشاره کردن به اون نور لب زدم
+فکر کنم اون نور یک جور درخواست کمک باشه...بهتر نیست یک نگاهی بندازیم؟شوگا با بی خیالی شونه اش رو بالا انداخت و گفت
_مگه ما امدادگری چیزی هستیم؟ فکر نکنم لزومی داشته باشه که بریم اگه خودت اینقدر کنجکاوی میتونی که بری
YOU ARE READING
love spell
Vampireتهیونگ دورگه ای نیم خون آشام و جادوگر که برای اینکه بتونه وارد اجتماع انسان ها بشه شخصیت واقعیش رو با ماسکی بپوشونه با از خطرات احتمالی حفظ بشه ژانر:ومپایر،فانتزی،اسمات،رومنس کاپل:تهجین،(؟)