part 11

103 23 12
                                    

خیره به رو به رو بدون لحظه ای پلک زدن صحنه رو به رو را تماشا میکردم
قلبم داخل قفسه سینه ام به سرعت در حال تپیدن بود

چشمام رو بستم و پلکام رو محکم به هم فشردم
لحظه ای بعد به خودم اومدم و یه سمت جسم خونی جونگکوک که از درد روی زانوهاش افتاده بود رفتم

_ ازت خون زیادی رفته
تهیونگ بلند شد و بازوی جونگکوک رو گرفت تا کمکش کنه بلندش شه
جونگکوک دستش رو دور گردن تهیونگ انداخت و لی لی کنان و آروم راه می رفت

از اون مکان مقداری فاصله گرفتند و جونگکوک روی تخته سنگی که وسط جنگل قرار داشت نشست
تهیونگ از بخش کوچک لباس که پاره شده بود زخم رو با دقت نگاه کرد

_زخمت نسبتا عمیقه و به خاطر نفرینی که همراهشه باعث میشه زود ترمیم نشه و به مدت چند هفته ای طول بکشه، اومم تاحالا همچین چیزی رو ندیده بودم واقعا چیز جالبیه

جونگکوک با شنیدن حرف تهیونگ عصبانی شد و با وجود دردی که داشت با مشتش محکم به بازوی تهیونگ زد
+من دارم از درد میمیرم بعد تو به این وضعم میگی جالب؟
_یک زخم سادست اینقدر بچه بازی در نیار!
تهیونگ چشماش رو روی هم گذاشت و دم عمیقی از هوای مرطوب و نمناک جنگل رو تنفس کرد
_ یک گیاه دارویی رو میشناسم که برای زخمت خوبه
تهیونگ چند قدمی از جونگکوک فاصله گرفت و سرش رو به سمت جونگکوک برگردوند و زمزمه کرد

_ چند دقیقه دیگه برمیگردم
تهیونگ از جونگکوک فاصله گرفت و کم کم ازش دور شد و بین مه های جنگل ناپدید شد

جونگکوک با متوجه شدن نبود تهیونگ کنارش با صدای لرزون و نسبتا بلندش فریاد زد
+هیی تو... کجا میری؟
هیچ جوابی دریافت نکرد و تنها صدایی که به گوشش رسید انعکاس صدای خودش بود

جونگکوک دم عمیقی کشید و نفس های سردش رو بیرون داد و زیر لب زمزمه کرد
+میدونستم اون عوضی همینجا تنهام میزاره و میره

هوا هر لحظه سرد تر میشد و جونگکوک به خاطر زخمش ضعیف شده بود و از سرما به دور خودش می پیچید
نفس سردش رو بیرون داد و پلک های سرد و لرزونش رو روی هم گذاشت

چند دقیقه بعد با احساس کردن گرمای دست پسر بزرگتر به خودش اومد و چشماش رو باز کرد
_چیه؟نکنه فکر کردی همینجا ولت میکنم و میرم؟

جونگکوک به گیاه هایی که توی دست تهیونگ بود نگاه کرد و پرسید
+این دیگه چه کوفتیه؟
_چند تا گیاه دارویی که برای زخمت خوبه
تهیونگ کنار جونگکوک نشست و با سنگی که روی زمین بود مشغول له کردن و ترکیب کردن گیاه ها شد

مقداری از اون مایع لزج رو روی سطح زخم مالید
جونگکوک آخ آرومی گفت و لب زد
+هی آرومتر
_اینقدر بچه بازی در نیار
تهیونگ تکه ای از پیرهنش رو پاره کرد و باهاش زخم رو محکم بست
_خب تمومه
+برای چی کمکم میکنی؟
_شاید به خاطر اینکه کمکم کردی از دست اون زن دیوونه نجات پیدا کنم
جونگکوک نیشخندی زد و ادامه داد
+اینکه تو پیش کیوسوگی بودی عامل اصلیش منم و اینکه بازم الان اینجا باهم گیر افتادیم بازم تقصیر منه بعد تو کمکم میکنی؟

love spell Where stories live. Discover now