خیره به رو به رو بدون لحظه ای پلک زدن صحنه رو به رو را تماشا میکردم
قلبم داخل قفسه سینه ام به سرعت در حال تپیدن بودچشمام رو بستم و پلکام رو محکم به هم فشردم
لحظه ای بعد به خودم اومدم و یه سمت جسم خونی جونگکوک که از درد روی زانوهاش افتاده بود رفتم_ ازت خون زیادی رفته
تهیونگ بلند شد و بازوی جونگکوک رو گرفت تا کمکش کنه بلندش شه
جونگکوک دستش رو دور گردن تهیونگ انداخت و لی لی کنان و آروم راه می رفتاز اون مکان مقداری فاصله گرفتند و جونگکوک روی تخته سنگی که وسط جنگل قرار داشت نشست
تهیونگ از بخش کوچک لباس که پاره شده بود زخم رو با دقت نگاه کرد_زخمت نسبتا عمیقه و به خاطر نفرینی که همراهشه باعث میشه زود ترمیم نشه و به مدت چند هفته ای طول بکشه، اومم تاحالا همچین چیزی رو ندیده بودم واقعا چیز جالبیه
جونگکوک با شنیدن حرف تهیونگ عصبانی شد و با وجود دردی که داشت با مشتش محکم به بازوی تهیونگ زد
+من دارم از درد میمیرم بعد تو به این وضعم میگی جالب؟
_یک زخم سادست اینقدر بچه بازی در نیار!
تهیونگ چشماش رو روی هم گذاشت و دم عمیقی از هوای مرطوب و نمناک جنگل رو تنفس کرد
_ یک گیاه دارویی رو میشناسم که برای زخمت خوبه
تهیونگ چند قدمی از جونگکوک فاصله گرفت و سرش رو به سمت جونگکوک برگردوند و زمزمه کرد_ چند دقیقه دیگه برمیگردم
تهیونگ از جونگکوک فاصله گرفت و کم کم ازش دور شد و بین مه های جنگل ناپدید شدجونگکوک با متوجه شدن نبود تهیونگ کنارش با صدای لرزون و نسبتا بلندش فریاد زد
+هیی تو... کجا میری؟
هیچ جوابی دریافت نکرد و تنها صدایی که به گوشش رسید انعکاس صدای خودش بودجونگکوک دم عمیقی کشید و نفس های سردش رو بیرون داد و زیر لب زمزمه کرد
+میدونستم اون عوضی همینجا تنهام میزاره و میرههوا هر لحظه سرد تر میشد و جونگکوک به خاطر زخمش ضعیف شده بود و از سرما به دور خودش می پیچید
نفس سردش رو بیرون داد و پلک های سرد و لرزونش رو روی هم گذاشتچند دقیقه بعد با احساس کردن گرمای دست پسر بزرگتر به خودش اومد و چشماش رو باز کرد
_چیه؟نکنه فکر کردی همینجا ولت میکنم و میرم؟جونگکوک به گیاه هایی که توی دست تهیونگ بود نگاه کرد و پرسید
+این دیگه چه کوفتیه؟
_چند تا گیاه دارویی که برای زخمت خوبه
تهیونگ کنار جونگکوک نشست و با سنگی که روی زمین بود مشغول له کردن و ترکیب کردن گیاه ها شدمقداری از اون مایع لزج رو روی سطح زخم مالید
جونگکوک آخ آرومی گفت و لب زد
+هی آرومتر
_اینقدر بچه بازی در نیار
تهیونگ تکه ای از پیرهنش رو پاره کرد و باهاش زخم رو محکم بست
_خب تمومه
+برای چی کمکم میکنی؟
_شاید به خاطر اینکه کمکم کردی از دست اون زن دیوونه نجات پیدا کنم
جونگکوک نیشخندی زد و ادامه داد
+اینکه تو پیش کیوسوگی بودی عامل اصلیش منم و اینکه بازم الان اینجا باهم گیر افتادیم بازم تقصیر منه بعد تو کمکم میکنی؟
YOU ARE READING
love spell
Vampireتهیونگ دورگه ای نیم خون آشام و جادوگر که برای اینکه بتونه وارد اجتماع انسان ها بشه شخصیت واقعیش رو با ماسکی بپوشونه با از خطرات احتمالی حفظ بشه ژانر:ومپایر،فانتزی،اسمات،رومنس کاپل:تهجین،(؟)