( سلام سلام 😍
من اومدم با یه پارت جدید 😍🥹
امیدوارم این پارتِ احساسی رو دوستش داشته باشین😍 )
.......♡.......
+۱۸
حالش خوب بود .
حالا با کل وجودش بکهیون رو در اختیار داشت .
دیگه فقط یه سکس پارتنر معمولی نبودن ؛ بکهیون قلبش رو به چانیول داده بود .
در حالی که دکمه ی شلوار رئیس کوچولوش رو باز میکرد ؛ گردنش رو بوسید .
این اولین رابطه ی واقعیشون بود ؛ چیزی که جفتشون از سر عشق داشتن انجامش میدادن ؛ نه از روی هوس !بوسه رو تا روی سینه اش ادامه داد و دست های بکهیون رو که برای نوازش موهای چانیول پایین اومده بودند رو محکم گرفت و بالا ی سرش قفل کرد .
_ هیچوقت امشب یادم نمیره ؛ بکهیون !
و دقیقا اسمش رو کنار گوشش زمزمه کرد .
این اولین باری بود که بدون استرس و ترس از ایجاد سو تفاهم اسمش رو صدا میزد .
بکهیون مال اون بود و میتونست هر طور که دلش میخواست صداش بزنه !
لاله ی گوشش رو به دندون گرفت و نفس گرمش رو بیرون داد .و اما بکهیون !
تمام مدت چشم هاش رو بسته بود و با پوستش چانیول رو حس میکرد .
نمیدید ، نمیشنید و فقط روی لمس شدنش تمرکز کرده بود .
_ میخوام انجامش بدم بک .
و بوسه ی سبکی به لب هاش زد .باکسرش رو پایین کشید و دوباره نگاهی به بکهیون انداخت .
_ هی ! چشماتو باز کن ! تمام مدت خودتو منقبض کرده بودی !
_ فقط کارتو بکن !
_ چشماتو باز کن و بهم نگاه کن !
_ پارک چانیول ! کارتو انجام بده !
و مثل بچه ها جفت دست هاش رو روی صورتش گرفت ._ چرا داری خودتو میپوشونی ؟ دستتو بیار پایین .
مچ بکهیون رو گرفت و دستش رو پایین اورد .
گونه هاش سرخ بود و پیشونیش چین خورده بود .
_ اگه نمیخوای ؛ انجامش نمیدیم !
نیم خیز شد و مقداری از فشارش رو از روی سینه ی بکهیون برداشت ._ احمق ! کارتو بکن ، به من چیکار داری ؟
و با چشم های بسته صورتش رو به سمت دیگه چرخوند .
_ خیلی خب . تا نگاهم نکنی از سکس خبری نیست !
با عصبانیت صورتش رو چرخوند و به چشم های شیطون چانیول خیره شد .
_ هر چی پیش تر میریم ؛ بیشتر به این نتیجه میرسم که یه منحرف تمام عیاری !
_ من برای تو حاضرم هر کاری بکنم !لب هاش رو بوسید و دوباره دست های بکهیون رو بالا سرش رو نگه داشت .
با برخورد عضو تحریک شده ی رئیس خجالتیش به شکمش ، خیسی لزجی رو حس میکرد ، برای همین دلش میخواست ناله اش رو دربیاره و بیشتر از از این تحریکش کنه .
دستش رو پایین برد و شلوار خودش رو هم دراورد .
عضو هاشون به هم میخورد و تحمل بکهیون رو بیشتر از قبل به سر میاورد ._ سعی کن همه اش رو یادت نگه داری . امشب اولین شبمونه !
دست هاش رو تخت سینه ی چانیول قرار داد و عقبش کشید :
_ بعد اون همه رابطه ای که داشتیم تازه امشب اولینمونه ؟
_ تو امشب بهم اعتراف کردی بک !

ESTÁS LEYENDO
When I See U
Romanceکاغذ های توی دستش رو روی میز پرت کرد و با صدای خیلی بلندی شروع کرد به داد زدن: _ تو یه احمقی! احمقی که هیچی حالیش نیست! حتی یه گزارش ساده رو هم نمیتونی بنویسی! این صدای رئیسش بود! رئیس کوتوله ای که با تمام خودخواهیش ؛ کارمند تازه واردش رو مجبور به ا...