سه ماه بعد_سوم شخص
یونگی وارد ماه چهارم بارداریش شده بود، بالاخره می تونست جنسیت بچشون رو بفهمه، قرار بود امروز برن دکتر و فردا صبح هم برن آمریکا، پسر کوچیکتر دلش برای دونسنگ هاش تنگ شده بود و وقتی این قضیه رو با بقیه درمیون گذاشت؛ اونها هم قبول کردن باهاش بیان....
گرچه راضی کردنشون راحت نبود، به دلیل بارداریش سفر با هواپیما براش خوب نبود اما در نهایت با گرفتن قول برای اینکه مواظب خودش هست و یه پزشک رو هم همراهش میاره؛ قانع شده بودن که به این مسافرت برن....
یونگ:براش هیجان داری؟؟
درحالی که منتظر بودن تا نوبتشون بشه گفت و مرد بزرگتر سرش رو تکون داد
هوپ:حتی نمیتونی باور کنی چقدر براش ذوق دارم، من قراره بدونم جنسیتش چیه اما هنوز باورم نشده که یه کوچولوی دیگه هم دارم، من دارم دوباره بابا میشم و این زیادی شیرینه یونگی، انگار دارم یه رویا می بینم؛ من نمیخوام بیدار شم....
یونگی کاملا حرفای هوسوک رو درک میکرد، خودش هم همینطوری بود، اما این مردی که با صراحت و ذوق داشت اینها رو به زبون میاورد، زیادی برای قلب عاشقش دلنشین بود، هوسوک یه مافیای خطرناک بود اما الان، هیچ شباهتی به همچین آدمی نداشت؛ فقط یه پدر هیجان زده بود....
بچه ها فوق العادن، موجوداتی که میتونن سرسخت ترین افراد رو هم رام کنن، درست مثل هوسوک، و چقدر اینطوری بودنش بهش میومد، یونگی باور داشت که مرد بزرگتر پدر خوبی برای هیونجین و کوچولوشون خواهد بود....
_خوش اومدید
دکتر از یونگی خواست لباسش رو بزنه کنار و ژل سرد رو روی شکمش ریخت....
_درمورد اشتها یا حالت تهوع هات بهم بگو، اذیتت میکنن؟؟
یونگ:حالت تهوع ندارم، اشتهام زیاده فقط؛ هوس چیزای ترش هم زیاد میکنم....
_طبیعیه، تا زمانی که اشتها داری زیاد بخور، ممکنه ماه های بعدی اشتهات رو از دست بدی، برات چند تا مکمل تغذیه ای هم می نویسم....
چند ثانیه سکوت کرد و درحالی که به مانیتور رو به روش نگاه میکرد گفت
_بچتون کاملا سالمه، رشدش طبیعیه و برای جنسیتش....
دوباره سکوت کرد و وقتی دست های مشت شده از استرس هوسوک و لب گزیدن یونگی رو دید، خنده ای کرد و ادامه داد
_یه دختر کوچولوی شیرینه، بهتون تبریک میگم
هوسوک با شنیدن اون واژه، پاهاش سست شد و روی دیوار سر خورد
YOU ARE READING
MAFIA FAMILY
Romance{COMPLETED} یه باند بزرگ و خطرناک که خانوادگی اداره میشه.... یه رئیس مافیای سرد و مغرور.... یه عاشقِ دلشکسته.... دو تا پسر خاله.... یه عشق اشتباه، شایدم یه آدم اشتباه.... چی میشه اگه یه روز همه چیز عوض شه؟؟ جای آدمای این قصه عوض شه؟؟ اونی که عاشقه،...