سخن نویسنده: سلامی دوباره به عزیزای مهربونم...ممنون برای کامنتای پارت قبل♥️♥️♥️
همشون دوست داشتنی بودن و باید بگم دو سه بار خوندمشون....
ممنون بابت این عشق و همراهیتون....یه چیز دیگه...
دنیای که میخونید فقط شخصیتای کره ای داخلش نیستن...یعنی با همه ی ملیت ها تصورش کنید..آسیایی، بریتانیایی، آمریکایی، آفریقایی...
برای همین اسم ها، رنگ پوست و چهره و زبان ها ترکیبی از همه اقشاره....در آخر...
فراموش نکنید داستان رو به دوستاتون معرفی کنید...
و در حال آپ بخونید....
و نظر بذارید...
شرط آپ بعدی ۳۰۰ تا کامنت...
(ممنون از آوی دوست داشتنی برای پوستر قشنگش)
( و ممنون از زی زی عزیز)
منتظر بقیه اش میمونم 😘😍...
🌺🌺🌺🌺🌺
_باید این خواسته رو رد میکردی...
زن اُمگا همونطور که بال های صورتی رنگش رو با ناراحتی بهم چفت میکرد غرولندی کرد و توجه آلفای پشت پنجره رو به خودش کشوند...
مرد خفاشی دست از چک کردن بیرون کلبه برداشت و به طرف جفت پروانه ایش قدمی برداشت...
شوکه از زن غمگینی که مشغول گلدوزی بود پرسید...
_خواستهی پادشاه رو؟!
زن اُمگا آهی کشید...بدون اینکه به چشمهای آلفاش نگاهی بندازه سوزنش رو با بی دقتی به طرحش فرو برد تا گلی رو شکل بده...
YOU ARE READING
𝓐𝓴𝓪𝓲 𝓲𝓽𝓸
Fanfiction🦋عنوان: نخ قرمز سرنوشت 🦋ژانر: فانتزی، سوپرنچرال( تلفیقی از دنیای امگاورس، ومپایری، هایبردی)، انگست، رمنس، اسمات، کمی خشن 🦋کاپل ها: چانبک.....کای و سهون....کایهون یا سکای بودنش در طول داستان مشخص میشه...ورس نیست... 🦋خلاصه: مثل تمام اُمگاهای پروا...