سلام شکوفه های دوست داشتنی....آکاای ایتو اینجاست...دوستش داشته باشید...
قبل شروع کردن توضیحات پارت قبل رو حتما مرور کنید تا روند داستان، نوع نژاد ها و قوانین هالونیا رو بدونید...
همونطور که گفتم با شرط کامنت جلو میریم نه ووت....
آپ بعدی ۱۵۰ تا نظر....
🌺🌺🌺🌺🌺🌺
عصر دل انگیزی بود...
نسیم روح نواز دشت همراه با طراوتش بوی خوش گل ها رو به مشام می رسوند...
با اینکه هوا گرم بود و اواسط تابستون، اما وقتی زیر سایه شفاف درختهای دشت میشستی می تونستی از خنکی نسیم ملایمی که میوزید لذت ببری و به دوست داشتنی بودن تابستون ایمان بیاری...
هالونیای افسانه ای توی این ساعت از روز به زن زیباروی شباهت داشت که زیر آفتاب سرخ رنگ ایستاده بود و گل های رنگارنگش رو شبیه دامن بلندی با باد تاب میداد و دلبری میکرد...
اولین چیزی که توی این دشت بینظیر به چشم ببیننده میومد درخت ها و میوه هاشون بودن....
سیب های قرمز، هلو های درشت و آبدار، آلو های رسیده و طلایی ، انجیر های شکافته شده ی سیاه رنگ، انگور های خوشه ای آویزون و آلبالو های سرخ رنگ ترش مزه...درخت های پُر باری که بخاطر نزدیکی برداشتشون برای اهالی هالونیا کمری خم کرده بودند و ازشون میخواستن دستی بهشون برسونن...چشم انداز بعدی کلبه های چوبی مثلثی شکلی بود که لا به لای گلزار جا خوش کرده بودند...
کلبه های که با خزه های تر و تازه ای پوشیده شده بودن و با گذر از کنارشون رایحه چوب صندل و نم ملایمی توی ذهن ترسیم میشد...
(کلبه های هالونیا)
جالب تر از همه آسمون هالونیا بود...
آسمونِ پُر رفت و آمدی که لحظه ای خالی نبود...توی هالونیا پرواز معنی خاصی داشت...
پرواز به منزله ی خوشبختی بود...
این حقیقتی بود که همه لورین ها بهش اعتقاد داشتند...این موجودات بالدار بلا استثناء بال زدن توی آسمون بی انتها رو به راه رفتن روی زمین پهناور ترجیح می دادند...
BINABASA MO ANG
𝓐𝓴𝓪𝓲 𝓲𝓽𝓸
Fanfiction🦋عنوان: نخ قرمز سرنوشت 🦋ژانر: فانتزی، سوپرنچرال( تلفیقی از دنیای امگاورس، ومپایری، هایبردی)، انگست، رمنس، اسمات، کمی خشن 🦋کاپل ها: چانبک.....کای و سهون....کایهون یا سکای بودنش در طول داستان مشخص میشه...ورس نیست... 🦋خلاصه: مثل تمام اُمگاهای پروا...