چرا اسم این قسمت خانواده عجیبه؟
خواستم بعد چندین پارت خودم رو معرفی کنم و یکم باهم آشنا بشیم!زندگی عجیب من از اون موقعی شروع میشه که بدنیا اومدم!
خب خب...چرا میگم زندگیم عجیب غریبه؟
بیکاز...بیکاز من دوتا پدربزرگ به شدت و به طور فاکی جاذاب دارم!
هیق هیق...برنمیتابممم!
فکر کنم باید بدونید دارم چه حرکاتی انجام میدم...منم برای خودم یه میمی هستمممم!
من جذابیت الانی که دارم رو مدیون پدربزرگام مخصوصا... آقاجون نامجون هستم!
"پس من چی پدرسوخته!
ورلد واید هندسامیم رو بردی زیر سوال!"این صدای آقاجون جین هستش که داره با چهره لبو شده از حرص توی ذهنم جولان میده!
یه تیکه کلام باحالی که از وقتی چشمام رو باز کردم رو به من میفرماید:
"آیم ورلد واید هندسام یو نو؟؟"
من اون لحظه:
آره بابابزرگ تو هر لحظه داری میدرخشی زیادی جاذابی!
از شدت زیبایت چشمام داره کور میشه...از اینا بگذریم...
در کل خانواده پرجمعیت عجیبی هستیم!ایشون مامانمه...
کیم یونا..."کیم...نوچ نوچ پسر خوب اوشون جئون هستن!"
اوکی بابا ولی چرا اینو نمیتونی جلو بابابزرگا بگی؟؟
روشنم کن"خب پسرم...چیزه این مربوط به بزرگاس"
پدر تو رو به عیسی مسیح بس کن من 25 سالمه
"بشین سرجات تو فقط قد بزرگ کردی مخ نداری"
هوففف خداوند بهتون عمر طولانی بده سروم عف بفرمایید...
"بخشیده شده ایی رعیت"
با لبخند خرگوشی که مادرمو عاشق خودش کرده از اتاق محو شد!
پشماممم چطور امکان داره!...نکنه ومپایر چیزیه؟!
ESTÁS LEYENDO
my starnge family
Fanficنام فیک: خانواده عجیب من(my starnge family) کاپل اصلی:نامجین کاپل های فرعی:سپ و اعضا 🍄 🍄 🍄 🍄 🍄 🍄 قسمتی از فیک: "اسمت چیه پسر کوچولو؟ " جین همینطور که اسنک میخورد؛برای پسر کوچکتر هم اسنک میداد پرسید. "یوجین " یوجین با...