آشپزخونه داغون ✨

77 15 2
                                    

دو هفته از شروع مدارس میگذره؛خانواده کیم طی دوهفته تصمیمات جالبی برای اداراه خونه گرفته بودند که شامل جین و نامجون به طور گردشی دنبال بچه ها میرن و نظافت خونه بر عهده نامجون که جین به اجبار به نامجون سپرده بود.در اخر یونا به خواسته خودش به مدرسه میرفت برمیگشت.

"من اومدم"

کفشاش رو با دمپایی های خونه تعویض کرد؛گفت.هیچ صدایی نشنید با تعجب به سمت آشپزخونه رفت؛با آشپز خونه کثیف که نامجون و یوجین و ریوجین وسطش ایستاده بودند نگاه کرد.دستش رو جلوی دهنش گذاشت؛چشماش از فاجعه ای که توی آشپزخونه اتفاق افتاده بود گرد شده بودند.نامجون نگاه کوتاهی به یونا انداخت؛پس سرش رو خاروند با شرمندگی گفت:

"میخواستیم کیک بپزیم..."

"نونا...کمکمون کن...ممکنه پاپا بیاد ببینه! "

یوجین با مظلومیت که برای راضی شدن نونا استفاده میکرد گفت.دستش رو از جلوی دهنش برداشت؛ متاسفی زیر لب گفت.یه نگاه به سه نفر رو به روش و یه نگاهی به آشپزخونه انداخت‌.

"باشه...هر سه نفرتون برید لباساتون رو عوض کنید بعد ببینم چی میشه! "

با تحکم گفت؛از اونجا رفت تا لباساش رو عوض کنه در اون حین نامجون گفت:

"اعصبانی بود؟ "

یوجین و ریوجین تایید کردند.نامجون آهی کشید ادامه داد:

"بیاین بریم تا لباسامون عوض کنیم...فقط تا اون موقع پاپا نیاد...بیاد ببینه سر به تنمون نمیذاره"

توی بازه زمانی که نامجون همراه بچه ها مشغول عوض کردن لباساشون بودند؛یونا وسط آشپزخونه ایستاده بود یه دور آشپزخونه رو از نظر گذروند با حرص که بزور نگه داشته بود گفت:

"صبر میکردید دیگه...اه...از کجا شروع کنم؟ "

آستین هودیش رو بالا زد؛سراغ گاز رفت.

"یونا کمک میخوای؟ "

نامجون کنار اپن آشپزخونه ایستاده بود؛یونا مشغول تمیز کردن گاز و فر بود.سکوت کرد؛نامجون سکوتش رو به معنی رضایت دونست رفت کنارش ایستاد گفت:

"چیکار کنم؟ "

زمانی که مشغول کاری میشد دوست نداشت کسی اطرافش باشه.ولی برای تمیز کردن آشپزخونه به کمک نیاز داشت‌.مکث چند ثانیه ای کرد گفت:

"ظرف های کثیف رو جمع کن"

"باشه"

نامجون لبخند رضایت بخشی زد مشغول جمع کردن ظرف های کثیف که تقربیا پخش و پلا شده بودند کرد.همینطور که مشغول تمیز کردن گاز بود گفت:

"آقای سوک کجا رفته؟ "

"کاری توی کمپانی براش پیش اومد رفت"

"آهان...کیک رو برای چی میخواستین بپزین؟ "

my starnge family Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang