_ part 25 _

690 114 38
                                    

جیمین با چشمایی که بیش از حد گشاد شده بود گفت
+ چی گفتی ؟

یونگی بلند بلند خندید و دوباره مشغول گیتارش شد
جونگکوک دوباره تکرار کرد
/ می‌خوام بهم بگی چجوری مخ هیونگمو زدی ...

دست جیمین و گرفت و با حالت مظلومی گفت

/ جیمین ... خیلی نیازه که راهکاراتو بهم بگی ... من هرجور شده باید اون مرتیکه ی سکسی رو عاشق خودم کنم ... دستم به دامن نداشتت.... به کبودی رو گردنت و سکس بعدش قسم ... جان هیونگ

جیمین با حالت انزجار بهش نگاه کرد و هولش داد اون طرف و گفت
+ پاشو پاشو خودتو شبیه خر شرک نکن ... اول که منحرف بدبخت فقط گردنم کبوده و همون‌طور که میبینی لنگ نمیزنم ...

یونگی بدون اینکه سرشو از روی گیتارش بلند کنه وسط حرفش پرید و گفت
_ اگر بخوای میتونم کاری کمک لنگ بزنی ... چ بسا میتونم کاری کنم حتی نتونی از تخت بلند بشی لاو ( چیزی نیست اینا اثرات خوندن فیک جدید توسط نویسندس... ذهن مریضم بدجور بیدار شده ) ( آها ی چیز دیگه ام بگم ... فیکایی که میخونم و خوشم میاد رو تو ریدینگ لیستم ذخیره میکنم ... میتونید بخونید و به نویسنده های دیگه ام انرژی بدید )

جیمین با دهنی باز به یونگی که کاملا بیخیال مشغول گیتارش بود نگاه کرد
سعی کرد خودشو جمع کنه
طرف جونگکوک برگشت و گفت
+ دا..داشتم میگفتم ... دوماً من کاری نکردم که مخش و بزنم ... مخش خود ب خود زده شد ... خودش عاشقم شد

_ تکذیب می‌کنم

+ محض رضای فاک مین یونگی !

یونگی دوباره خندید و سمتشون رفت
همون طور که دستشو دور کمر جیمین حلقه میکرد رو ب جونگکوک گفت

_ اون زیادی تحریک کنندس .... زیادی خواستنیه ... زیاد از حد خوشگله ... و بیش از حد زبون میریزه

جیمین که از تعریفای یونگی سرخ شده بود لبخندی زد و نگاه رو به زمین داد

/ این جوابی نیست که من بخوام بهش برسم هیونگ ... میگم چجوری باید مخ اون کیم فاکینگ تهیونگ و بزنمممممم

اینو تقریبا با داد گفت که جیمین و یونگی خندیدن

یونگی با آرامش گفت
_ تو کیوتی . خوشگلی . ب لطف ورزش بدن رو فرم داری . کار داری . جذبه داری و میتونی هر کسی رو ب خودت جذب کنی ... اما ... الان که بحث درمورد یه فرد خاصه ... باید خودت دست ب کار بشی .. و نمیتونی مثل جیمین پیش بری چون جیمین خودش همراه با من عاشق شد

جونگکوک گیج شده بهش نگاه کرد
یونگی بالاخره دستشو از کمر جیمین آزاد کرد و روی مبل رو ب روی جونگکوک لم داد
جیمینم کنارش نشست

_ اول از همه ... ادعای تنهایی مظلوم گرایی ننه من غریبم بازی ( دوستان از اینجا ب بعد رو یادداشت برداری کنید لازم میشه در مواجهه با کراشتون 😔🗿 )

/ مظلوم گرایی به چی؟

_ ی روز بهش زنگ بزن ولی یجوری رفتار کن انگار ب من زنگ زدی ... نمیدونم اممم... خب نمیشه بگیم کسی خفتت کرده چون انقد زور داری و انقد بکس کار کردی ک همون اول لو میری ....

جیمین وسط حرفش پرید
+تصادف ... خودتم دکتری اینجوری دیگ نیاز نیست ببرت پیش دکتر و پروانه رو نمیشه

یونگی با انگشت به جیمین اشاره کرد چشمکی بهش زد و گفت
_ الحق که دست پرورده ی خودمی

جیمین متقابلاً چشمکی زد که جونگکوک با انزجار نگاهشون کرد

/ خب بعدش؟

+ بعدش به بهانه اینکه تو چند هفته ازش مراقبت کردی مجبورش کن پیشت بمونه

_ آفرین

جونگکوک اوویی گفت و سر تکون داد

یونگی ادامه داد .
_ پلن ۲ . آرتیست بازی دربیار. هنر که زیاد داری تو این مدت که پیشته همه رو بریز رو دایره ( گویش اصیل ایرانی 💀😔 ) چمبدونم نقاشی طراحی آشپزی کلفتی ... قشنگ نشون بده زن خونه ... نه چیز مرد خونه ای

جیمین لبخند پهنی زد که چشماش هلال شکل شد
+ بهترین گزینست ( ینی اگ این پلنا رو تو زندگی خودم اجرا میکردم الان پنجاه تا دوس پسر و ۶ تا شوهر داشتم ولیییی ... یک عدد سینگل به گور همیشه تنهای سمی هستم 🗿😂)

_ پلن ۳ ...

جونگکوک و جیمین همزمان گفتن
/+ مگه بازم هست؟

یونگی به مبل تکیه داد و با حالت مفتخری گفت
_ معلومه ... این قسمت طلاییشه ... نقاط حساس

/خب؟!

_ وقتی احساس کردی ب اندازه کافی بهم نزدیک شدین و دیگ اخراشه و کم کم باید چترتو جمع کنی ... ضربه آخر و می‌زنیم ... هر کس یه نقطه حساس داره .... فک کنم ماله شما خرگوشا دمه ... ماله ماام دمه... پریا رو بال هاشون بشدت حساسن

جیمین تایید کرد و گفت
+ با اینکه کار کثیفیه ولی خب با یونگی موافقم ... ب یه بهانه ای بال هاشو نوازش کن .. بعدش خودت میفهمی چی میشه

جونگکوک لبخند خبیثی زد و درحالی که از جا بلند میشد گفت
/ یاااا هیونگااا ... واقعا دوستون دارم ... اگر نقشم ب نتیجه برسه قطعا ی روز ناهار مهمونتون میکنم ... خب دیگ من میرم شماام ب ادامه کارتون برسین

جیمین علامت سوالی نگاهش کرد که یونگی با خنده گفت
_ آره کار داشتیم ..‌ البته میتونی واستی نگاه کنی در آینده بدردت میخوره

/ نه هیپنگ دستت درد نکنه ترجیح میدم خودم تجربش کنم

جیمین که تازه متوجه شده بود اون تا منحرف چی میگن کوسن مبل رو سمتشون پرت کرد و با جیغ جیغ گفت
+ یاااااا جئونننن من از دست این گربه ی منحرف کم میکشم توام اضافه شدی ...

بعد از کلی مسخره بازی
جونگکوک بالاخره اون دوتا رو تنها گذاشت و به یونگی فرصت داد تا به ادامه ی کار های کثیفش برسه 😔💀 ( بریم نماز بخونیم 😔🤲🏽 )

_________
دروووود 🤌🗿
ناموسا این پارت چرا انقد فان بود!؟
راستیییی ندیدم پیج اینستامو فالو کنین 🗿💔
فالو کنین سم ترین چیزای فندوم و اونجا میزاریم دور هم می‌خندیم funny.army.ir ایدیشه
میبینم که دلتون برام تنگ شده جیگرا
با استاد مین یونگی همراه باشید تا تدریس های دیگر بدرود 🤲🏽😔💀
نظر و ووت فراموش نشه

پیج اینستا فیک :
آیدی : only.mystories

My rejected fairy🧚🏻✨Where stories live. Discover now