درحالی که زیر لب به خودش فحش میداد روی صندلی نشست
_ خاک بر سرت چرا اومدی بیرون؟ الان اگ چیزی بگه چی؟ اصلا چرا همچین کاری کردم؟همینطور با خودش حرف میزد ک جیمین با داد و بیداد وارد اتاق شد
+ یااااا . مین یونگی .... تو پیش خودت چی فکر کردی؟!
و اخمی کردیونگی حسابی دست و پاشو گم کرده بود و نمیدونست دقیقا کجای کارش اشتباه بوده
خواست حرف بزنه که جیمین دوباره با اخم گفت :
+ اگر فکر کردی من یه بچم که با یک دفترچه ی گربه ایییی با چند تا خودکار جوجه ای خوشحال میشم باید بگم که..یهو اخماشو باز کرد و درحالی که با ذوق خودشو تو بغل یونگی مینداخت گفت :
+ کاملا درست فکر کردی ! یااا! اینا خیلیییی خوب بود گوگولیی
و همینطور که از ذوق زیاد جیغ میکشید و بیشتر خودشو تو بغل یونگی فشرد
یونگی بعد از چند دقیقه تازه به خودش اومد و دستاشو دور جیمین حلقه کرد
_ خوا..خواهش میکنم
جیمین بالاخره از یونگی جدا شد و سرپا کنارش ایستاد+ ولی ی چیزی .... او..اون گوشیه ... لازم ن..
یونگی وسط حرفش پرید
_ خیلیم لازمه ... گفتم که فقط یه کادوی کوچیک برا اولین کارِتهجیمین لبخندی زد چون میدونست نمیتونه مخالفتی بکنه
+ یونگیااااا ... یاااا حالا بیا به عنوان تشکر برات قهوه درست کنم میدونم دوست دارییونگی باشه ای گفت و پشت سر جیمین از اتاق بیرون رفت
چند روزی میگذشت و جیمین سخت مشغول کار تو کافه بود
و طبق گفته خودش به یونگی ، خیلی بهش خوش میگذشت و همه چی آرومه بود
اما فقط خودش میدونست که از اذیت کردنا و نزدیک شدنای گاه و بیگاه یوجون اعصابش خط خطیه
نگاهی به لیست سفارش هایی که تو دفترچه نوشته بود انداخت و بعد از اینکه همه رو به باریستا گفت عقب گرد کرد که به سمت مشتری های جدید بره که از پشت به یک نفر برخورد کرد
برگشت و با قیافه خندان جین روبرو شد_ یاااا الان صورت هندسامم و خش مینداختی
+ هیوونگ ... تو اینجا چیکار میکنی
_ بنظرت چیکار میکنم ... اومدم یه سر به تو بزنم خودمم ی چیزی بخورم گشنمه ... حالا برو منو رو برای سرورت بیارجیمین خنده ای به شوخی جین کرد و سمت منو ها رفت
وقتی برگشت دید که جین روی یکی از میزای گوشه کافه نشسته+ بفرمایید قربان
و تعظیم نمایشی کرد
_ آفرین رعیت ... خب .... مننننن.... اوم .... بنظرت کدومو انتخاب کنم؟جیمین نگاهی به منو کرد و گفت
+ خب من آمریکانو های اینجا رو پیشنهاد میکنم خیلی خوبه ... برای تو که سر کار بودی و خسته ای هم عالیهجین سری تکون داد و گفت _ باوشه ... یه آمریکانو با کیک شکلاتی .... میخوای یه جوک برات بگم؟
ESTÁS LEYENDO
My rejected fairy🧚🏻✨
Fanfic( کامل شده ) + پارک جیمین ! تو به دلیل نقض قوانین ، از دنیای پری ها طرد خواهی شد ! و برای مجازات گستاخی به جایگاه والای اعلاحضرت ، بال هاتو از دست خواهی داد... _ نه شما نمیتونید اینکار و بکنید نه نههههه « پری طرد شده ی من | My rejected fairy » کا...