÷تو توی این اتاق چه غلطی میکنی؟×آه یادم رفت بهت بگم که مشتری خاص امشبت منم!
÷تمومش کن حتی شوخیش هم جالب نیست
×کامآن من الکی ۱۹ میلیون وون فقط برای یک شب با تو ندادم به اون مردک خیکی!
÷نمیام و تو هیچ غلطی نمیتونی بکنی چوی سان!
×چرا خوبم میتونم! فقط کافیه برم به رئیست بگم که ازت راضی نبودم تا اونجوری از فاکر معروف بار تبدیل بشی به فاک بادی بار تا همه برای کام شدن توی سوراخ تنگت مزایده بزارند!
خودت که اینا رو باید بهتر از من بدونی Hell Boy!
.
.
.☆Flash Back☆
=WOW!Sorry but you're Hell Boy?The hottest fucker in this bar?
یونجون با لحجه انگلیسیایی که بخاطر چند سال زندگی کردن توی اون کشور داشت گفت
÷باشه حالا فهمیدم انگلیسی بلدی
+هنوز هم نمیتونم باور کنم که عضوهای ارشد گروهم همچین کسایی بودند و هستند و شاید حتی خواهند بود
÷یک جوری میگی انگار دفعه اولته که ما رو اینجوری میبینی یونهو
+درسته که از تمامی اتفاقات گذشتتون و اطلاعات شخصیتون خبر دارم ولی هیچوقت شما رو مخصوصا تو وویونگ،توی این لباسها و موقعیت ندیدم!
=رئیسمون هنوز بهت عادت نکردن وو!میگم رئیس جون چطوره یک شب رو باهاش باشید تا بفهمید چه کارهای دیگهایی ازش بر میاد
÷خفه شو یونجون!
+خفه چوی!
همزمان با مورد حمله قرار گرفتن توسط اون دو نفر دستاش رو ناخودآگاه بالا اورد
=باشه بابا چرا عصبی میشید حالا!
+چون داشتی زرت و پرت اضافی میکردی
نگاهش رو به وویونگ داد
+وویونگا یک سوال دارم
یونهو در حالی که با افسر ارشدش حرف میزد به استریپرهای پسری که دور اون میلههای بلند داشتند میرقصیدند اشاره کرد
+تو چرا لباسات مثل اونا نیست؟ تو کلا همه چیزت با اونایی که اونجان فرق داره!
÷اونا فاک بادیان ولی من نه!
+یعنی چی؟
=یعنی اونا بفاک میرن اما وو بفاک میده!
یونجون که از منتظر وایستاده بودن خسته شده بود به سمت دوستش برگشت
=وو پس این مشتریت کجاست؟ما رو هم مجبور کردی پاشیم بیام!
÷نه اینکه تو از خدات نبود بیای اینجا؟!
=حالا هر چی!
+ول کنید میاد بالاخره!خوبه حالا تو میخوای بفاکش بدی نه اون تو رو!
YOU ARE READING
𝑊𝐻𝐼𝑇𝐸 𝑅𝑂𝑆𝐸
Mystery / Thrillerیک قاتل سریالی چهار مقتول که بیشتر میشن رز سفیدی که بعد از هر قتل بیشتر قرمز میشه حقایقی دروغ احساساتی نمادین رازهایی نگفته آخر این داستان کجاست؟ به هیچ کس توی این داستان اعتماد نکنید!