Part 12

794 98 11
                                    

""""
(فلش بک)
_لیلی...
_هوم...!?
_بیا بریم مسافرت...
_دیوونه ...وسط امتحانا...!?
_اره... مگه چیه!?
_خودت بیکاری ... من امتحان دارم
_خب بخاطر من بیخیال شو بیا بریم...
_امتحانمو!?!
_اره...
زدم تو سرشو گفتم:گمشو بابا دیوونه...
دستمو گرفت و بوسیدش...
_خواهششش...
_خود خواهی...
_من!?
_اوهوم...
_من دارم بخاطر خودت میگم ... برات خوبه...
_من از اینجا تکون نمیخورم و توام نمیتونی مجبورم کنی...
_میتونم...
_نمیتونی... اصرار نکن..
سرمو ازش برگردوندمو رفتم سمت اتاق خواب ... میخواستم درس بخونم... یه کتاب بر داشتمو پریدم رو تخت تا شروع کنم به خوندن در حد روزنامه که با مطالب اشنایی پیدا کنم بعدا شب امتحان بدبخت نشم...
رو شکمم خوابیده بودم که اومد تو اتاق...
بهش محل نذاشتم که بحث ابلهانه شو تموم کنه...
اروم اومد دم تخت و نشست کنارم...
موهای بلندمو که دورم ریخته بودو کنار زدو به طرفم ریخت... من سعی میکردم بهش فکر نکنم و اعتنایی به کاراش نداشته باشم... سرشو اورد پایینو گوشمو گاز گرفت...
_فاک...
سرمو کشیدم عقبو گفتم:نیک گمشو خواهشا...
_مجبورم کن...
_اصلا از تو توقع ندارم که همچین حرفی بزنی... فک میکردم درکم میکنی که درس دارم...
_درک میکنم...
_پس خفه شو...
_پس خودم میرم...
داشتم سکته میکردم اما گفتم:جلوتو نگرفتم...
_من میخوام جلومو بگیری...
دوباره اومد سمتم که ببوستم.نزدیک خودم نگه اش داشتمو گفتم:جلوتو نمیگیرم که بری... ولی جلوی این کارتو.میگیرم...
_لیلی داری کلافه ام میکنی...
_پس میتونی خیلی راحت بری تا بیشتر از این کلافه نشی...
<اگه بره چکار کنم!?>
_باشه... من کوتاه اومدم... نمیریم...
دوباره اومد نزدیک اما بازم گرفتمش
_حالا دیگه چیه!?
_من از پیشنهاد خودخواهانه ات عصبانیم...
_بزار عذر خواهیمو جور دیگه ای نشون بدم...
این حرفش یهو موهای تنمو سیخ کرد... اومد جلو و بوسیدتم... اروم ...درست همون طوری که من دوست داشتم.
یهو هلش دادم عقبو گفتم:حق نداری تنها بری جایی فهمیدی...!?
_لیلی...
فکر این که بخواد بره بدون من مسافرت و من پیشش نباشم دلمو فشار میداد...
_نرو ...خواهش میکنم.
_دیوونه... هیچ جا نمیرم... هیچ جا
"""
(حال)
حرف نایل منو یاد خودم انداخته بود... منم همین طور التماس میکردم که نره...
اما بالاخره رفت...
سرمو تو بغل نایل فشار دادم
_نرو ... لیلی...
_وایستادم... نرفتم... میتونی ولم کنی
_از خودم بدم میاد که دارم اینو میگم... ولی نمیخوام حتی از بغلم بری...
سکوت کردم...اونم ساکت بود
سردم بود برای همین خودمو توی بغلش فشار دادم تا گرم شم...
_سردته...!?
_اوهوم...
_بیا بریم سوار ماشین شیم...
خیلی اروم منو از بغلش کشید بیرون... واقعا انگار براش سخته که از بغلش در بیام ... خودمم از وضعیتی که توش بودم راضی بودم
دستمو گرفت ... به دستش که دور مچ دستم قفل شد نگاه کردم...
دستمو کشید و در ماشینو باز کرد...
_بشین
سوار شدم و خودشم سوار شد
_آدرس خونتو بده... میرسونمت
_پس عکس چی!?
_من با هلن صحبت میکنم... احتیاجی به عکس نیست...
ناراحت شدم... نمیدونم چرا!
_ولی...
_ولی چی!?
_هلن دوس داره از ما عکس ببینه... فکر میکنم بتونم این کارو براش انجام بدم ...
_تو مجبور نیستی!
_میدونم
_پس بریم یه بار که گرم باشه...ها!?
_باشه
ساکت موندم... تا بالاخره رسیدیم...
پیاده شدیم و وارد شدیم... خلوت بود ... رفتیم و یه گوشه نشستیم
حتی همو نگاهم نمیکردیم...تا بالاخره من گفتم:عکس بگیر...
گوشیشو درآورد و گفت :باشه...
صندلیشو کشید سمتم... منم یکم صندلیمو جا به جا کردم تا برای گرفتن سلفی از هم.دور نباشیم... دستشو برد عقب تا عکس بگیره... اون یکی دستشم گذاشت رو شونم... به دستش رو شونه ام نگاه کردم ...ولی حس بدی نداشت... بخاطر همین به گوشیش نگا کردم که صورتامونو نشون میداد ... یکم سرمو به سمت نایل خم کردم ...
نایل شمرد:1;2;3
گونه مو بوسید... چشمام گشاد شدن و این عکسی بود که از نایل گرفت... خیلی سریع سرشو کنار برد ... جای بوسه روی گونم میسوخت
بهش نگاه کردم که با یه لبخند. گشاد به گوشیش نگاه میکرد...
_تو...
_بخاطر هلن...
_ولی...
سرشو گرفت بالا و بهم لبخند زد و گفت:خودت گفتی این تنها کاریه که میتونی برای هلن انجام بدی
_من...
_تو چی!?
نفسام تند شده بودن... به لباش چی زده بود که اینطور صورتمو سوزوند...به لباش نگاه کردم...
به لبام نگاه کرد...
_این جوری نگاه نکن...
به چشمای ابیشو نگاه کردمو گفتم:چطوری!?
_جوری که دلم بخواد همین جا جلوی همه ی ادمای اینجا ببوسمت...
_من آدمی نمیبینم...
من چم شده... لیلی... چکار میکنی!?
_خب بدتر... تو الان با من تنهایی...
_نمیترسم
بلند نفس میکشید...جوری که میشنیدم صداشو
_باید بترسی...
_نمیتر...
قبل این که حرفم تموم شه لباش روی لبام بودن
_________
Tnx :**
Comment&Vote

BLUE...ME(Niall Horan AU)Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang