پنج دقیقه مونده بود تا کلاسش تموم بشه، منتظر بود اون پنج دقیقه لعنتی هم تموم بشه ببینه که هوسوک باهاش تماس میگیره یا نه؟ هنوزم احساس بدی داشت" اینم قراره زود ترکم کنه و برچسب دیوونه بودن بهم بزنه".
درگیر فکر و خیال های توی سرش بود که صدای استادش که پایان کلاس رو اعلام میکرد توجهش رو جلب کرد. بلند شد و میخواست وسایلش رو جمع کنه اما ویبره رفتن گوشیش توی جیب شلوارش رو حس کرد. گوشی رو از جیبش بیرون آورد و به اسم هوسوک که ساعاتی پیش سیو شده بود خیره شد. بدون معطلی جواب داد:_سلام.
_سلام پسر خوب، جلوی در دانشکده ات منتظرم.
همین و بعد صدای بوقی بود که تو گوشش پخش میشد.
سریع تر وسایلم رو جمع کردم سمت راه پله ها رفتم. تند و تند از پله ها پایین میرفتم. آخه هیچ جوره دلم نمیخواست که دوستیمون تموم شه. امروز روز اول دوستیمون بود و من نباید معطلش میکردم. وقتی داشتم از پله ها پایین میرفتم که حس کردم یه لحظه هوای اطرافم سرد شده، نه نمیخواستم دوباره چیزی ببینم، من چندسال تمرین کردم، با طلسم های مختلف سعی کردم این نفرینی که روم هست رو از بین ببرم. بدون توجه بهش به راهم ادامه دادم.
چند قدم دیگه برداشتم و الان دقیقا روبروش بودم. امروز دفعه دوم بود که میدیدمش، چرا حس میکنم بهش جذب میشم؟؟! درسته گی ام، اما خب بعد مدت ها این دومین باره که جذب یکی میشم، اونم به این سرعت. یاد عشق اولم افتادم، هم مدرسه ای بودیم و من روش کراش داشتم، اما سال آخر رفت خارج از کشور و من دیگه ندیدمش.
وقتی دستشو جلو صورتم تکون داد متوجه شدم که دوباره غرق افکارم شدم._کجایی تو پسر؟ یه ساعته دارم صدات میکنم.
_متاسفم، یه لحظه حواسم پرت شد.
_پرت چی؟
لحنش عجیب شد، انگاری میخواست دستم بندازه.
_پرت نخودچی. نیومده میخوای پسرخاله شی؟
دستشو دور گردنم انداخت و با خنده گفت:
_قرار نیس ولت کنم، اونم نه به این راحتی پسر.
خب حالا کجا بریم؟ آها، یه کافه دنج و خوشگل نزدیک دانشگاه هست._باشه ولی باید ساعت ۴ برم کتابخونه، برای کار نیمه وقتم.
_حله پسر غمت نباشه. خودم میرسونمت.
با تعجب بهش نگاه کردم و اون خودش سوالمو از روی چهره ام خوند؟ یا واقعا این پسر ذهنمو میخونه؟
_آره ماشین دارم قیافتو اون شکلی نکن.
_پس چرا صبح با اتوبوس اومدی؟
_چون نمیدونستم چطوری باید سر حرف باتو باز کنم. یه جورایی نزدیک شدن بهت سخت بود، نمیدونم چرا ولی الان چسبیدم بهت، عمرا بذارم ولم کنی.

CZYTASZ
▪︎~خانه ای برای اجاره~▪︎
Horrorدر شهر سنت لوئیس، پسری قرارداد اجاره ای برای یک خانه امضا کرد. couple: Sope ( jhope 🔝) Genre: Romance , Horror, Smut