سلام به همگی قبل از این که داستان رو بخونید چندتا نکته هست که لازم دونستم براتون بگم...
اول...چشمم روشن من آپ نمیکنم یه موقع نیاید بپرسیداااا🤭😅
دومین نکته اینه که من این مدت خیلی سعی کردم هی داستان رو با زاویه ها مختلف ببینم تا چه پایانی براش در نظر بگیرم و یکی از ریدر ها در جریان بود که من چقدر سخت روی جمع بندی برای پایان گیر کرده بودم....چون نمیخواستم صرفا بگم فلان اتفاق افتاد و تموم شد....ماه ها برای نوشتنش وقت گذاشتم و نمیخوام که آبکی تموم بشه...پس این فاصله ها برای اینه که روی نوشتن و سناریوش کار میکنم...گفتم اینو که از دستم ناراحت نشید و فکر نکنید داستان رها شده...✨️❤️
آخرین نکته اینه که اگه کسی داستان رو تا اینجا خونده و قلمم رو دوست داشته که من ممنونشم هستم💕... خودم میدونم نیاز به پخته شدن داره و تمام توانم رو دارم براش میذارم ولی اگه داستان رو دوست ندارید خیلی راحت ازش بگذرید...من دلم خیلی نازکه انتقادهای تندتون ممکنه بدجوری دلم رو بشکنه...من هیچ وقت براتون شرط ووت نذاشتم و نخواهم گذاشت ولی این یکی رو ازتون میخوام لطفا...اگه داستان رو دوست داشتید منتظر نظرات قشنگ و شیرینتون هستم ولی اگه دوسش ندارید عاجزانه خواهش میکنم فقط بگذرید...من دوست ندارم حالا که به پایان داستان نزدیک شدیم بعضی نظرات باعث بشن دلسرد بشم✨️💘🥀
ببخشید که سرتون رو درد آوردم...بوس بهتون✨️❤️✨️[ کامنت یادتون نره ]
*****
Part.18🥀✨️
وقتی سم گلوی می کیانگ رو چسبید و سعی در خفه کردنش داشت، چیزی رو که برای پسر و دوستانش اتفاق افتاد با چشمای خودش دید.
اون عروسک به شدت براش آشنا به نظر رسید، مطمئن بود که قبلا جایی اون رو دیده.
با فاصله گرفتن اون دست ها و رها شدنش تونست آزادانه نفس بکشه._می کیانگ...عزیزم...حالت خوبه؟!
_میره سراغش...میخواد اون رو با خودش ببره...بالاخره نوبت مرگ اون پسره ی هرزه هم میرسه...همتون میمیرید!
سم دیوانه وار جملاتی رو که هیچ کدوم نمیدونستن چه معنا و مفهومی داره فریاد میکشید.
پرستار با دیدن پرخاشگری ها و وحشیانه رفتار کردن های پسر...زن و مرد رو از اتاق خارج کرد و همراهش چند دکتر و پرستار دیگه داخل شدن._مامان حالتون خوبه؟ چیشد یهو؟
سوک کیو همسرش رو آروم روی صندلی نشوند، مقابلش زانو زد و دستاش رو اسیر دستای گرم و بزرگ خودش کرد.
_هوسوک میشه برای مادرت یه لیوان آب بیاری؟
پسر سری تکون داد و با قدم های بلندش از اون ها فاصله گرفت.
سوک کیو با دیدن دور شدن هوسوک لب باز کرد:
![](https://img.wattpad.com/cover/347265652-288-k646422.jpg)
YOU ARE READING
▪︎~خانه ای برای اجاره~▪︎
Horrorدر شهر سنت لوئیس، پسری قرارداد اجاره ای برای یک خانه امضا کرد. couple: Sope ( jhope 🔝) Genre: Romance , Horror, Smut