.24.

2.2K 381 155
                                    

چمدون توی دستم و روی زمین گذاشتم و محوطه مجتمع رو از نظر گذروندم .

اصلا دلتنگ نشده بودم .

چرا باید انقدر زود شروع میشد آخه .

فقط دو سال دیگه برام باقی مونده بود فقط دو سال باید صبوری می کردم .

وسایل رو از ماشین خارج کردم و منتظر موندم یونگنام از ماشین پیاده بشه .

وقتی نگاه منتظر و لبخندم رو دید به سرعت از ماشین پیاده شد و دستم رو گرفت .

_اوه نمیری؟

سرش و به دو طرف تکون داد و گونه‌ام و بوسید ، خدیا مگه قلبم نباید الان تند بزنه؟ پس چرا مثل همیشه آروم و یکنواخت بود؟ به هر حال اون دوست دخترم بود نبود؟

_من باهات تا محل اقامتت میام کنجکاوم ببینم کجا زندگی می کنی.

با لبخند سرم و تکون دادم یونگنام چمدون رو به دست گرفت و به دنبال خودش کشید .

در اصل دوست نداشتم کسی اون و ببینه.

به عبارتی دوست نداشتم ما رو توی این وضعیت ببینن چون به خوبی می دونستم قراره کلی حرف مزخرف و شایعات توخالی پشت سرم بین اعضای مجتمع دست به دست بشه .

در ضمن راجب این موضوع اصلا با هوسوک هیونگ حرف نزده بودم می دونستم که قراره به خاطرش سرزنش بشم .

به طور قطع قرار نبود تا یک هفته باهام حرف بزنه .

لحظه ای که از در ورودی وارد شدیم همه چشم ها به سمت ما کشیده شد ، چیزی که می ترسیدم اتفاق افتاد سنگینی نگاه ها اذیتم می کرد .

_اینجا رو اصلا نپسندیدم به نظر می رسه پر از آدمای مسخره باشه .

یونگنام در حالی که داشت اطرافش رو از نظر می گذروند این حرفارو زد.

_نه عزیزم ، اونا آدمای خوبی هستن

_خب اگه باهات خوب رفتار می کنن به نظر منم مشکلی نیست .

لبخند زد و با گرفتن دستم انگشتامون رو بین هم قفل کرد .

نگاهی به دستامون انداختم و شکل گرفتن سوالی که توی ذهنم تمام حس خوبی که توی اون لحظه گرفته بودم از بین رفت .

چیزی که هر بار با یونگ نام بودم بهم یاد آوری میشد آه یونگی هیونگ چی میشد تو به جای اون الان دستای من و گرفتی بودی؟

برای دور انداختن این افکار سرم و به دو طرف تکون دادن و مستقیم به سمت واحدمون حرکت کردم .

هیجان زده از دیدن هم خونه ایم چشامو بستم ، هوسوک هیونگ قطعا باید خونه باشه ، به خاطر اینکه شب ها مشغول گشت و گذار میشد صبح ها با جدیت تمام درس می خوند .

جلوی در ایستادیم و من با خارج کردن کلیپ از جیبم مشغول باز کردن قفل در شدم .

یونگنام با باز شدن در نیشخندی روی لبش نشوند و شروع به بوسیدن لبام کرد .

asmr (yoonmin)Where stories live. Discover now