_دستبند و از دستم باز نمی کنی؟
با خنده گفتم و مچ دستم بسته شدم رو بالای سرم تاب دادم .
از پوشیدن لباسش دست کشید و برای لحظات کوتاهی با شیفتگی به بدن برهنه ام خیره شد .
_هیونگ؟
با شنیدن صدام به تندی دکمه شلوارش رو بست و کلید به دست به سمتم اومد .
با حس کردن آزادی لبخند رضایت مندانه ای زدم و اجازه دادم بدن گر گرفتم بین ملافه ها آروم بگیره .
چشمای خستم لحظه ای از روی بدن برهنه و سفیدش کنار نمی رفت و تک به تک حرکاتش رو با بی شرمی دنبال می کرد.
اون داشت می رفت و من هنوز بیشتر می خواستم بوسه ها و گرمای بدنش رو بیشتر می خواستم اما چه فایده ؟ اون همین الان هم تقریبا نصف لباساشو پوشیده
_انقدر مظلومانه بهم نگاه نکن ، باعث میشه حس بدی از اینکه دارم میرم داشته باشم .
لب پایینم رو به دندون گرفتم و با گرفتن نگاهم سرمو توی بالشت فرو بردم .
تنم هنوز داغ بود و موهام از عرق به سرم چسبیده بود .
رابطه مون خیلی کوتاه و سریع بود به خاطر اینکه هر لحظه ممکن بود هوسوک هیونگ یا مسئول مجتمع از راه برسن.اگر کسی ما رو توی این وضعیت میدید قطعا اتفاق خوبی برامون نمیوفتاد و از دانشگاه اخراج می شدیم .
_این خیلی کم بود هیونگ
یونگی کلافه دستی به موهای نا مرتبش کشید و بهم نزدیک شد.
کنارم نشست و قرمزی روی مچ دستم رو با ملایمت نوازش کرد.
می تونستم حس کنم اون هم به اندازه من این رابطه براش کافی نبوده .
_می دونم عزیزم ، ولی خیلی دیر شده مطمئنم مسئول خوابگاه همین الانم سرکشی اتاقا رو شروع کرده و داره از همه امضا می گیره .
پلک های خستمو روی هم گذاشتم و با سر حرفشو تایید کردم .
سنگینی بدنش روی تنم باعث شد چشمامو به سرعت باز کنم.
با حس بوسیده شدن کبودی های روی بدنم آه عمیقی کشیدم و دو دستی بدنش رو به آغوش کشیدم .
بوسه عمیقی روی لبام گذاشت و با بی میلی سرش رو عقب کشید .
_باید برم .
دستبند رو توی جیبش گذاشت و از روی بدنم کنار رفت ، بی اختیار اخم کردم و با پیچیدن ملافه دور بدنم از روی تخت بلند شدم .
با دیدن وضعیتم کیوتی زیر لب زمزمه کرد و قدم هاشو به سمت در هدایت کرد .
با قدم هایی آروم برای بدرقه پشت سرش راه افتادم و به در تکیه دادم .
_برنامه امشبت چیه؟
یونگی خمیازه ای کشید و دوباره دستشو بین موهای نامرتبش فرو برد .

ESTÁS LEYENDO
asmr (yoonmin)
Fanfictionjimin: هیونگ از حالت لبات خوشم اومده حاضری برای ویدیو جدید یوتیوبم با من کیس اسمر انجام بدی؟ (Seen) هاه، فکر کنم سرت خیلی شلوغه ببخشید که مزاحمت شدم By: kooklody