.19.

2.5K 509 88
                                    

شرط آپ قسمت بعدی : صد ووت ، تا یادتون نرفته ستاره رو نارنجی کنید .

••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
_سلام به همگی ، صبح بخیر

یونگی بعد از گفتن این حرف کمی دوربین رو از بدنش فاصله داد تا بتونه بهتر صحبت کنه .

سرم و روی شونش گذاشتم و با لبخند به لنز کوچیک نگاه کردم .

این ولاگ های روزانه هر دومون رو سحر خیز کرده بود
چون باید از اول صبح ولاگ گرفتن رو شروع می کردیم یه جورایی توی صورت هر دومون علائم کم خوابیدن دیده میشد .

_به کانالمون خوش اومدین

دستمو تکون دادم و به دوبین لبخند زدم .

یونگی سرشو به سمتم برگردوند و آروم خندید.

چشمای دردناکمو از بی خوابی بستم و اجازه دادم برای چند ثانیه هم که شده بسته بمونن .

در کمال ناباوری  یونگی امروز برعکس من سرحال تر و شاداب تر از هر زمان دیگه ای به نظر می رسید و هر چند ثانیه یک بار لبخند می زد .

_من یونگی ام و این جوجه کوچولویی که کنارمه جیمینه ، همین الان از خواب بیدارش کردم ، برای همین یه کوچولو خواب آلود به نظر می رسه .

هه، ای دروغگو ، در اصل اونی که اون یکی رو از خواب بیدار کرده من بودم .

دستش رو روی صورتم گذاشت و چشم های خواب آلودم رو مالید که من و به باز کردنشون ترغیب کنه .

_امروز قراره یه بازی کاپلی جذاب انجام بدیم ، اینطوریه که جیمین قراره به مدت 24 ساعت به هر چیزی که من میگم بله بگه .

_چرا من؟

چشامو باز کردم و برای بهتر دیدنش سرمو از شونه هاش جدا کردم .

یونگی به حرفم خندید و پیشونی مو با ملایمت بوسید .

_قانون اینه

نیشخندی زد و دندونش رو روی لب پایینش فشار داد .

_پس امروز هر چی که من میگم قراره دانجام بده جوجه کوچولو

_چرا اونوقت؟

دست یونگی رو هل دادم و لپ هامو پر باد کردم .

_تو باید هر کاری که من میگم انجام بدی عزیزم ، طبق قانون بازی اجازه ی نه گفتن نداری

به محض قطع کردن ضبط حالت های هر دومون عوض شد و به حالت جدی خودمون برگشتیم .

همونطور که همیشه بودیم دور ولی نزدیک .

من اینطور می خواستم و یونگی هم بی چون و چرا با من همراهی می کرد . حق مخالفت هم نداشت چون همه چیز طبق قرار داد در حال پیش رفتن بود .

یونگی با لمس کردن دکمه شروع دوباره ضبط دوباره بازیگری رو شروع کرد و در نقش یه عاشق پیشه بی نقصش فرو رفت .

asmr (yoonmin)Donde viven las historias. Descúbrelo ahora