.28.

2.2K 423 124
                                    

_جیمین، هنوز راجع به خانوادت بهم چیزی نگفتی ، وقتی درباره کانالت فهمیدن چیزی نگفتن؟

یونگی در حالی که خاکستر سیگارش رو توی جا سیگاری می‌انداخت با چشم هایی نگران بهم خیره شده بود.

نفس عمیقی کشیدم و وقتی از تنظیم بودن دوربین مطمئن شدم به سمت یونگی برگشتم.

_وقتی خانوادم به اینجا اومدن تا باهام صحبت کنم موقع حرف می‌زد صداشون اونقدرا هم عصبی به نظر نمی‌رسید و آروم بودن.

عصبی دست به کمر شدم و نگاه شماتت باری بهش انداختم.

_به نفعته که سیگار توی دستت رو خاموش کنی ، من قرار نیست وقتی بوی لعنتیش رو حس می کنم ببوسمت.

یونگی با اخم کام آخرش رو از سیگار گرفت و سیگارش رو توی جا سیگاری خاموش کرد ، با قدم های سنگین به سمتم اومد .
بهش پشت کردم و خودم مشغول تنظیم نور کردم .

وقتی لمس دستاشو روی کمرم حس کردم قلبم شروع به تند تپیدن کرد.
از پشت بغلم کرد و دود سیگار رو روی صورتم پخش کرد .

_واقعا از این بو بدت میاد؟

(فکت: پنجره اتاقم بازه و واقعا داره بوی سیگار میاد ، حرف جیمین و تایید می‌کنم بوش مزخرفه)

چشمامو محکم بستم و سعی کردم یونگی رو کنار بزنم و در کمال نا امیدی حتی یک ذره هم از سر جاش تکون نخورد .

_بله هیونگ واقعا بوش مزخرفه.

دستش رو روی شونه هام گذاشت و من و به طرف خودش برگردوند و صورتش رو بهم نزدیک کرد.

با دیدن این حرکت پوزخندی زدم ، دستمو جلوی لبام گذاشتم و ازش رو برگردوندم.

خندید و گونم رو بوسید ، آروم آروم ازم جدا شد .

_می‌رم مسواک می‌زنم و بر‌میگردم

نفس راحتی کشیدم و دوباره دست به کمر شدم .

_منم کاملا با این حرکتت موافقم یونگی

دوباره صدای خندیدنش رو از حمام شنیدم و با صدای خندیدنش لبخند زدم .

بالم لبم رو از توی جیبم در آوردم و روی لبام کشیدم ،این یکی با طعم توت فرنگی بود یه جورایی خیلی خوش مزه بود .

سر و وضعم رو مرتب کردم و منتظر موندم یونگی برگرده .
این اواخر واقعا همه چیز بینمون عالی بوده . ما با هم سر قرار رفتیم و دست کم میشه گفت تمام جاهای جالب و دیدنی سئول رو گشتیم .
اون منو خوشحال می‌کنه من با تمام وجود در کنارش نهایت شادی و آرامش رو می تونم احساس کنم .

_اومدم

وقتی یونگی به اتاق برگشت گوشی رو برداشتم و مشغول چک کردنش شدم .

موضوع ویدیو امروز قرار بود خیلی برای یونگی خوب باشه ، هوم شاید بشه گفت زیادی خوبه .

_خب موضوع ویدیو امروز قراره چی باشه عزیزم؟

asmr (yoonmin)Donde viven las historias. Descúbrelo ahora