من ، یه جیمین احمقم!
نمی دونم چطور پام به این ماجرا باز شد .
من کسی بودم که همیشه در مقابل خواسته های بقیه ایستادگی میکردم اما الان نمیدونم چرا دارم تن به انجام دادن خواسته اون میدم .
تنها درد من فقط از دست ندادن حساب و پس اندازی بود که سه سال متوالی براش وقت گذاشته بودم .
دست کشیدن ازش سخته .
بار ها شده که به خاطر کانالم ضربه خوردم .
با شروع کارم نمره هام خیلی شدید شروع به افت کردن کرد .
افت کردن ناگهانی ای که خانواده و اطرافیانم رو نگران کرد .
قضیه طوری شده بود که خانوادم سعی می کردن از هر راهی که شده دلیل این اتفاق رو ازم جویا بشن .
حتی الان هم اونا از اینکه من این کانال و دارم و بد تر از همه برای پول در آوردن یکی رو میبوسم بی اطلاع هستن.
و مهم تر از همه اینه که اونا نمی دونستن که عزیز کرده ای که با هزار امید و آرزو برای درس خوندن راهی دانشگاه کردن یه گی از آب در اومده .
ترسناکه؟ آره هست اگه یه روز اونا این و بفهمن قطعا من و از خانواده طرد میکنن.
فکر و خیال الکی رو باید تموم کنم نه؟
نفس عمیقی کشیدم و به سمت در ورودی رفتم .
فکر کنم طبق آخرین پیام ارسال شده یونگی هیونگ درست پنج دقیقست که جلوی در خونه منتظره .
این دور از ادبه ، باید سریع تر در و باز کنم اما ذهنم هنوز درگیره .
یعنی نجات دادن کانالم ارزش این فداکاری رو داره؟
برای آخرین بار این سوالو از خودم پرسیدم و با سردرگمی دستگیره در رو به سمت پایین کشیدم .
در رو به آرومی باز کردم و با ندیدن شخص مد نظرم پشت در دو طرف راهروی طویل مجتمع رو از نظر گذروندم .
یونگی هیونگ نبود .
یعنی منصرف شده؟
یه جورایی از این موضوع خوشحال شدم چون منم برای انجام دادن پیشنهادش دودل بودم .
نفس آسوده ای کشیدم و با لبخند می خواستم در و ببندم که پای شخصی مانع بسته شدن در شد .
سرم و بالا آوردم و با دیدن چهره آشنا بزاق خشک شدم رو به آرومی قورت دادم .
اون خودش بود .
یونگی هیونگ بود که با پوزخند بهم خیره شده بود و برای بسته نشدن در پاش و بین در گذاشته بود .از عکساش جذاب تر به نظر می رسه . آه خدای من ، من واقعا اینو گفتم؟
" به خودت بیای جیمینا"
YOU ARE READING
asmr (yoonmin)
Fanfictionjimin: هیونگ از حالت لبات خوشم اومده حاضری برای ویدیو جدید یوتیوبم با من کیس اسمر انجام بدی؟ (Seen) هاه، فکر کنم سرت خیلی شلوغه ببخشید که مزاحمت شدم By: kooklody