جیمین:
نیومدی 🙄Miyoon:
آه ، متاسفم جیمین
دیشب خیلی مست کردم
حتی یادم نمیاد چجوری برگشتم خونهجیمین:
به هر حال
من تکلیفت و تموم کردم و
تحویل هم خونه ایت دادمMiyoon:
جیمین اگه بخوای امشب می تونم بیام پیشت
دیشب بهت گفته بودم اگه تمومش کنی همه
همه توجهم و بهت میدم :)جیمین:
نمی خوام
دیگه بهش نیاز ندارم .Miyoon:
منظورت چیه؟
جیمین:
من دیشب توجهت و می خواستم
الان دیگه لازمش ندارم
گرفتی چی میگم؟Miyoon:
چرا یه دفعه اینجوری رفتار می کنی؟
جیمین:
چه جوری رفتار می کنم ؟
اصلا به نظرم حق با تو بود هیونگ
من از این به بعد طبق قوانینی که گذاشتیم
نه بیشتر نه کمتر.بین ما به جز معامله ای که انجام دادیم هیچ
رابطه ای نیست .Miyoon:
مثل اینکه دیشب خیلی اذیتت کردم
متاسفم
چیکار کنم منو ببخشی؟(دیده شد)
Miyoon: شکلات؟
(دیده شد)
Miyoon: بوسه؟
(دیده شد)
Miyoon: جیمین؟
جیمین:
من بچه نیستم
به هر حال
دارم سعی می کنم موضوع
جدیدی برای ویدیو امشب پیدا کنم .
اگه کمکم کنی ممنون میشم .Miyoon:
باشه کمکت می کنم با هم یه ایده جدید پیدا کنیم
شب میبینمت .(دیده شد)
••••••••••••••••••••••
گوشی رو توی جیبم گذاشتم ، کتابامو از روی میز برداشتم و مستقیم به سمت کلاس راه افتادم .
امروز یونگی هیونگ رو توی دانشکده ندیده بودم خوشبختانه فکر نکنم افتخار دیدن اون هیونگ منحرف و داشته باشم چون این کلاس آخرین کلاسم بود .
با اینکه رشته هر دومون متفاوت بود اما یکی از درسامون مشترک بود هر دومون ادبیات کره ای داشتیم .

BINABASA MO ANG
asmr (yoonmin)
Fanfictionjimin: هیونگ از حالت لبات خوشم اومده حاضری برای ویدیو جدید یوتیوبم با من کیس اسمر انجام بدی؟ (Seen) هاه، فکر کنم سرت خیلی شلوغه ببخشید که مزاحمت شدم By: kooklody