𝖢𝗁𝟣𝟢 - 𝖶𝗁𝗒 𝖽𝗂𝖽 𝖨 𝗄𝗂𝗅𝗅 𝗁𝗂𝗆?

97 25 15
                                    

- سئول سال ۲۰۰۵

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

- سئول سال ۲۰۰۵

_ خدای من پارک میونگ تو واقعاً آزار دهنده ای! چطور میتونی انقد راحت راجب قتل آدم‌ها صحبت کنی؟

کیم چه‌یونگ با لحن سرزنش‌کننده‌ای زمزمه کرد و چشم‌هاش رو بست تا تصاویر منزجر کننده‌ای که از اجسادِ خونی جلوش به نمایش در اومده بود رو فراموش کنه.

میونگ دفتر مخصوصش رو بست و دستش رو تکیه گاه چونه‌اش کرد.

_ خیلی ترسویی چه‌یونگا!

_ هاه؟ ولی این تویی که خیلی غیر عادی هستی! کدوم آدم عاقلی یه دفتر از عکس جسد جمع می‌کنه!؟

میونگ چشم‌هاش رو توی حدقه چرخوند. هیچوقت نفهمید چطور چه‌یونگ بهترین دوستش توی این چندسال بود. دخترِ ترسو. هرچند باید اغراق میکرد دیدن ترس چه یونگ بهش احساس خوشایندی میده...

_ اون دفتر یجور بایگانی قاتل های سریالیه! می‌دونی من چندتا پرونده رو این تو کاور کردم؟ زودیاک، تد باندی، سان او سم، شکارچی شب و ...

_ بسه! حتی اسماشونم منو میترسونه! خیلی حال بهم زنی! چطور میتونی عاشق اینجور چیزا باشی؟

میونگ ابرویی بالا انداخت. نگاهش رو توی کلاس چرخوند تا یه سوژه مناسب برای ترسوندن پیدا کنه چون اینطور که معلوم بود آدم‌های عادی با دیدن دفترش می‌ترسیدن و میونگ از دیدن این ترس‌ احساس لذت میکرد.

با دیدن کیم جونمیون که روی صندلیش، پشت میز نشسته بود و کتاب میخوند، نیشخندی روی لبش نشست. دفترش رو برداشت و به سمت جونمیون رفت.

_ صبح بخیر کیم...

جونمیون سرش رو بالا آورد و نگاهی به میونگ کرد.

_ صبح بخیر.

_ چی میخونی؟

جونمیون نگاهی به کتابش کرد و بعد از چند ثانیه سرش رو بالا آورد.

_ قتل در قطار سریع‌السیر شرق.

میونگ که از شنیدن عنوان کتاب تعجب کرده بود، کتاب رو از دست جونمیون گرفت و مشغول بررسی کردن جلدش شد.

_ تو... از ژانر جنایی... خوشت میاد؟

جونمیون سرش رو به نشانه تایید تکون داد. میونگ نفسش رو بیرون داد و کتاب رو روی زمین پرت کرد. زیر لب زمزمه کرد:

𝖲𝗆𝗂𝗅𝖾 𝗈𝖿 𝗍𝗁𝖾 𝖽𝖾𝖺𝖽 | 𝖪𝖺𝗂𝗁𝗎𝗇Where stories live. Discover now