𝖢𝗁𝟣𝟤 - 𝖶𝗈𝗋𝗍𝗁𝗅𝖾𝗌𝗌 𝗉𝖾𝗈𝗉𝗅𝖾

98 27 4
                                    

- سئول می سال ۲۰۲۰

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

- سئول می سال ۲۰۲۰

چشم‌هاش رو بسته بود و از هوای خنک بهاری لذت میبرد. شب بود اما صدای عبور ماشین‌ها حتی از اون ارتفاع زیاد هم به گوش می‌رسید. توی شهر شلوغی مثل سئول سکوت شبانه معنایی نداشت.

_ جونیونگ... اینجایی...

با برگردوندن سرش متوجه جونمیون شد. درحالیکه تیشرت سفید رنگی با شلوار جین آبی روشن به تن داشت. مثل همیشه چشمگیر شده بود. جونمیون همیشه همین بود. خیلی راحت میتونست با ساده ترین چیزها خیره کننده و چشمگیر به نظر برسه...

_ هیونگ... خیلی وقت شده بود..!

جونمیون لبخند به لب قدم زد و کنار جونیونگ ایستاد.

_ از این بالا..‌ همه چیز خیلی کوچیکه... آدما خیلی کوچیک به نظر میرسن.

جونیونگ سرش رو در تایید حرف جونمیون تکون داد.

_ آره... آدما...

مکثی کرد و بعد با لحنی بی‌حس ادامه داد.

_ اونا... تا وقتی اون پایینن خودشون رو بزرگ و قدرتمند تصور میکنن و به خودشون اجازه میدن هر غلطی که دلشون میخواد انجام بدن. خودشون نمیدونن چقدر در برابر اعمال پَستشون کوچیکن.

_ تو هنوز... فراموش نکردی؟

_ من هیچوقت فراموش نکردم و نمیکنم! توهم نباید اینکارو بکنی! نباید فراموش کنی اون احمقای عوضی چه بلایی سرت آوردن!

جونمیون سرش رو پایین انداخت. دست خودش نبود. نمیتونست نفرتی که جونیونگ نسبت به همکلاسی‌هاش داشت رو درک کنه. خودش یه زمانی تا حد مرگ ازشون متنفر بود. اما الان دیگه هیچ حسی نداشت. در واقع اون آدما رو توی گذشتش دفن کرده بود. به نظر جونمیون اونا انقدر بی‌ارزش بودن که حتی لازم نبود بهشون فکر کنه.

جونیونگ با دیدن سکوت برادرش آهی کشید و صورتش رو بین دست‌هاش گرفت. رد زخمی که پونزده سال پیش روی صورتش با کاتر بوجود اومده بود هنوز باقی مونده بود. با این وجود این رد زخم ناچیز بازم نمیتونست جلوی زیبایی صورت دوست داشتنیش رو بگیره.

جونیونگ، جونمیون رو مثل یه بت می‌پرستید. چون جونمیون لیاقت پرستیده شدن رو داشت! جونمیون یه خدا بود. و همیشه هم یه خدا باقی می‌موند...

𝖲𝗆𝗂𝗅𝖾 𝗈𝖿 𝗍𝗁𝖾 𝖽𝖾𝖺𝖽 | 𝖪𝖺𝗂𝗁𝗎𝗇Where stories live. Discover now