𝖢𝗁𝟢𝟩 - 𝖠 𝗉𝗋𝗈𝗆𝗂𝗌𝖾 𝖿𝗈𝗋 𝖺 𝗅𝗂𝖿𝖾𝗍𝗂𝗆𝖾

103 31 25
                                    

"دلم واسه "منِ قدیمی" تنگ شده، دلم واسه "منِ خوشحال" تنگ شده، همه چی عوض شده..."
🎬 Anohana

- سئول سال ۲۰۰۵

جونمیون با اخم به پسرهای راهنمایی روبه‌روش خیره شده بود و پشتش پسر کوچولوی هشت ساله ای بود که یواشکی سرک میکشید تا ببینه جونمیون هیونگش میخواد با اون بچه های مدرسه ای که اذیتش میکردن چیکار کنه..!

_ شما بچه ها.. برید سر به سر همسن خودتون بزارید! با این بچه هشت ساله چیکار دارید؟

_ بیخیال.. انقدر سخت نگیر... فقط می‌خواستیم یکم با اون کوچولو بازی کنیم.. همین.!

جونمیون اخم‌هاش رو بیشتر تو هم کشید. پسرک هشت ساله درحالیکه از شدت بغض نمیتونست درست حرف بزنه به هیونگش خیره شد. چشم‌های هیونگ خیلی ترسناک شده بود... طوریکه اون تا حالا تو عمر هشت سالش همچین چیزی از جونمیون ندیده بود.

اون همیشه بهش می‌خندید.. براش آبنبات و پشمک می‌گرفت و بعضی وقتا براش شیرینی خامه ای درست میکرد و وقت‌هایی که درس هاش سنگین نبودن باهاش بازی میکرد. جونمیون هیچوقت بهش اخم نکرده بود و هیچوقت هم دعواش نکرده بود.‌ بخاطر همین پسرک از این حالت هیونگش تا حدودی ترسیده بود و یکم دلش برای اون بچه ها سوخته بود...

_ بازی؟ از کی تا حالا کتک زدن یه بچه هشت ساله بازی حساب میشه؟ زورتون به هم قد خودتون نمی‌رسه سر این بچه خالی میکنید؟

با چشم‌های سردش به سه پسر خیره شد و با همون لحن جدی ادامه داد.

_ پس منم چون زورم به شما میرسه باید بزنمتون آره..!؟

آروم به سمتشون قدم برداشت اما تنها چند قدم بیشتر نرفته بود که هر سه پسر پا به فرار گذاشتن و اونجا رو ترک کردن. جونمیون لبخند کوچیکی زد و به سمت پسر پشت سرش برگشت. روی زانوهاش خم شد تا هم‌قد اون بشه و با همون لحنی که همیشه موقع حرف زدن باهاش ازش استفاده میکرد شروع به صحبت کرد.

_ اونا از اینجا رفتن و فکر نکنم دیگه اذیتت کنن..‌.

_ اگه.. اگه دوباره برگشتن چی...!؟

پسرک با بغض زمزمه کرد و لب‌هاش رو بیرون داد.

_ اون موقع من حسابشون رو میرسم.. هیچکس حق نداره اذیتت کنه... چون من نمیذارم.!

_ تو همیشه کنارمی و مراقبمی... درسته...!؟

_ من همیشه کنارتم و مراقبتم..! تا آخر عمرم..!

- سئول آوریل سال ۲۰۲۰

_ گفتید اسمش کیم جونمیونه درسته خانم مین..!؟

جونگین پرسید و مین یونگ هوا درحالیکه یکم بخاطر نگاه جدی کای ترسیده بود لحظه ای لب‌هاش رو گاز گرفت و با مکث جواب داد:

𝖲𝗆𝗂𝗅𝖾 𝗈𝖿 𝗍𝗁𝖾 𝖽𝖾𝖺𝖽 | 𝖪𝖺𝗂𝗁𝗎𝗇Where stories live. Discover now