”اگه تو واقعا دوسم داشتی فریبم نمیدادی.“
🎬 Bungou stray dogs- سئول ژوئن سال ۲۰۲۰
بکهیون قدمهای مرددش رو داخل اتاق یک دست سفید گذاشت و لبش رو بین دندونهاش فشرد. پشت سرش کای وارد اتاق شد، نگاهی به پرستاری که به نظر میرسید قصد ترک اتاق رو نداره، انداخت و زیرلب زمزمه کرد:
_ بهش آسیبی نمیرسونیم. ممنون میشیم که ما رو تنها بزارید.
زن نگاه شکاکی به کای کرد و بعد از دیدن چشمهای مطمئن مرد با آهی آروم اتاق رو ترک کرد. به هرحال اون دو نفر پلیس بودن و زن قصد نداشت که برای خودش دردسر درست کنه...
_ بهتر نبود دنیل رو با خودت میاوردی..!؟ اون بهتر میدونه که با اینجور آدما چطور سر و کله بزنه.
_ من با تو دارم این پرونده رو پیش میبرم... بهتره که اون چیز ندونه.. بعدشم... تو کیم کایی.. حتی بهتر از دنیل میدونی توی اینجور مواقع چیکار کنی!
کای با شنیدن جواب بکهیون سرش رو تکون داد و منتظر شد تا کارآگاه جوان صحبتهاش رو شروع کنه. بکهیون دفترچه کوچیکش رو درآورد و یا مخاطب قرار دادن هانا شروع به صحبت کرد.
_ خانم کیم... میتونیم چندتا سوال ازتون بپرسیم؟ راجب پسرتون؟
هانا لبهای از هم فاصله گرفتهاش رو روی هم گذاشت و چشمهاش رو بست. چند دقیقه در سکوت گذشت تا اینکه صدای گرفته هانا توی اتاق طنین انداز شد:
_ درمورد کدوم یکی از پسرام میخواین سوال بپرسید؟ جونمیون یا جونیونگ؟
با شنیدن این جمله کای و بکهیون با چهرهای متعجب به زن خیره شدن. پس مین یونگ هوا اشتباه نمیکرد و جونمیون واقعا یه برادر داشت... یه برادر به اسم کیم جونیونگ...
کای بدون توجه به بکهیون به سمت زن رفت و روی صندلی کنارش نشست. دستهای لاغر زن رو بین دستهای خودش گرفت و سعی کرد با لحن ملایمی با هانا صحبت کنه و اون رو وادار به حرف زدن بکنه.
_ درمورد پسرتون کیم جونیونگ...
_ اون مرده... خیلی وقته که مرده.. وقتی فقط پنج سالش بود...
چشمهای زن موقع صحبت کردن راجب مرگ پسرش برای لحظهای پر از اشک شد و صداش بخاطر بغض توی گلوش گرفت.
_ جونیونگ عزیزم... پسر مهربونم.... پسر شیرینم...
قطره اشک کوچیکی روی گونهاش لغزید. یادآوری از دست دادن پسرش باعث شده بود تا غم و غصهای که سالها پیش توی خودش دفن کرده بود، دوباره از خاک بیرون کشیده بشه و اعلام حضور کنه. آب دهنش رو قورت داد و نگاه پر از غمش رو به کای دوخت.
_ چی میخواید راجب جونیونگ بپرسید..!؟
کای مکث کرد. نمیدونست.. فکر اینجاش رو نکرده بود. پیش خودش هر احتمالی رو بررسی کرده بود و براش راه حل چیده بود. اما به این یه مورد حتی فکرم نکرده بود.
YOU ARE READING
𝖲𝗆𝗂𝗅𝖾 𝗈𝖿 𝗍𝗁𝖾 𝖽𝖾𝖺𝖽 | 𝖪𝖺𝗂𝗁𝗎𝗇
Fanfiction𝖭𝖺𝗆𝖾: 𝖲𝗆𝗂𝗅𝖾 𝗈𝖿 𝗍𝗁𝖾 𝖽𝖾𝖺𝖽 نام: لبخند مردگان 𝖢𝗈𝗎𝗉𝗅𝖾: 𝖪𝖺𝗂𝗁𝗎𝗇, ... کاپل: کایهون و ... 𝖦𝖾𝗇𝗋𝖾: 𝖢𝗋𝗂𝗆𝗂𝗇𝖺𝗅, 𝖠𝗇𝗀𝗌𝗍, 𝖲𝗆𝗎𝗍, ... ژانر: جنایی، انگست، اسمات و ... 𝖶𝗋𝗂𝗍𝖾𝗋𝗌: 𝖬𝗈𝗈𝗇 𝖺𝗇𝖽 𝗅𝗂𝗀𝗁𝗍 نویسن...