༺Golden V༻Kv

818 55 9
                                    

اسم وانشات: گلدن وی
*ژانر: رمنس، درام
*کاپل: کوکوی

~♡~

خیره به حرکات نرم استریپری که از ابتدای اجراش، نگاهش رو به خود اسیر کرده بود، پلکی زد و از جام داخل دستش نوشید.

انگشت شصتش رو با ریتم موزیک، روی لبه‌ی گیلاسش می‌کشید و با تای ابرویی که بالا انداخته بود، پوزخندی به لب نشوند.
پیامی به دوستش فرستاد و همون‌طور که انتظار می‌رفت، زیر دو ثانیه لرزش گوشیش رو حس کرد.

"ردیف شد."

با آسودگی خاطر، از جاش بلند شد و قدم‌های آهسته و محکمش رو سمت کانتر برداشت و گیلاسش رو روی میز قرار داد.
_ کلید وی‌آی‌پی رو می‌خوام.

بارتندر نگاه سرسری به مرد انداخت و با بی‌خیالی کلیدی روی میز قرار داد.
به وضوح صدای پوزخند مرد رو داخل اون هیاهو شنید و باعث شد با نگاه گیج و پرسشی به مردی که سخاوت‌مندانه ساق دست‌های تا شده‌اش رو به رخ می‌کشید، نگاه کنه.

_ وی‌آی‌پیِ گُلدن وی!

بارتندر با چشم‌های متعجب و درشت‌ شده به مرد نگاه کرد و ابرو‌هاش رو بالا انداخت.
_ شما کی هستین؟ استریپر ما خیلی گرونه و هرکسی نمی‌تونه رقص خصوصی درخواست کنه. باید با صاحب بار صحبت کنید.

جونگ‌کوک کلافه از وقت شکنی‌های بیخودیِ مرد، نفس عمیقی کشید و دستش رو به شقیقه‌اش رسوند.
_ کاری نکن که با یک اشاره‌ی من، اخراج بشی احمق. رئیست خبر داره، فقط کاری که گفتم رو بکن. کلید؟

دست‌ چپش رو داخل جیب شلوارش کرد و با دست آزاد مشتی به میز کوبید و با نگاهِ خیره و تاریکش، منتظر به مرد خیره شد.

پسر بزاقش رو قورت داد و از جعبه‌ی کوچیک پایینِ کانتر، کلید طلایی رو برداشت و به مرد داد.
جونگ‌کوک بعد از نگاه اجمالی که به سر تا پای پسر انداخت، کلید رو قاپید و سمت طبقه‌ی بالا حرکت کرد.

با طمانینه آستین‌های دستش رو تا بالای آرنجش تا زد و دستی داخل مو‌هاش کشید.
رد انگشت‌های به‌جا مونده داخل موهاش، هارمونی زیبایی با سایه‌ی قرمزی که داخل شیب شیار‌های مشکی رنگش افتاده بودن، ایجاد می‌کرد.

دستش رو به ساعتش کشید و زمانی که درست ثانیه شمار، روی دوازده ایستاد و ساعت رندش رو به رخ کشید، در باز شد و قامت زیبای پسری که با طنازی بین جمع کثیری، به بدن زیباش پیچ و تاب می‌داد، نمایان‌ شد.

وی که از یک ربع پیش، با شنیدن درخواست رئیسش کنجکاو و متعجب شده بود، شوق و جوشش خاصی در دل داشت تا ببینه کی تونسته از پس هزینه‌ی هنگفتی که داخل قراردادش ذکر کرده بود بربیاد و همچین درخواست گرونی بده؟

جونگ‌کوک با صدای بسته شدن در، پاشنه‌ی کفش‌هایی که آهسته و آروم به سمتش می‌اومدن رو شنید، کنترل رو از روی میز برداشت و طیف لایت و نور اتاق رو به قرمز و آبی تنظیم کرد.

✽.✾𝑶𝒏𝒆𝒔𝒉𝒐𝒕 _𝑽𝒌.𝑲𝒗.✽Where stories live. Discover now