༺Forbidden kiss༻

532 13 1
                                    

༺بوسه‌ی ممنوعه༻
⚘کاپل: ویکوک
⚘ژانر: انگست، سکرت

.. ~♡~..

«کسی چه می‌دانست از ممنوعه‌های جهان که انباشته در پنهان‌ها و دور از نگاه مخلوق بودند؟
کسی چه می‌دانست که عشق روزی پیوند محکمی بین خالق و معشوق‌اش بود و اینک؟ رازی نهفته در اعماق قلب کائنات و هستی!»
.
.
مثل همیشه ساعت به وقت زمین، شش‌وشش دقیقه‌ی بامداد و صدای ویالونی که داخل فضای مه‌آلودِ جنگل طنین‌انداز شده بود... صاحبِ این نوای زیبا که بود؟ کسی نمی‌دانست؛ زیرا آدمی قادر به شنیدنش نبود!

جنگل در سکوت و آسمان به خروش، باران در باریدن و ابر به گریستن، مشغول بودن... قدم‌های شخصی، سکوتِ حاکم بر فضا را می‌شکست؛ لیکن چه کسی حق اعتراض داشت؟ هیچکس!

صدای مزاحم، پشت به مرد نوازنده ساکن شد و گوش سپرد به نوایِ همیشگی.

_ پروردگار خسته نشدن از نواختن؟

صوتِ ساز قطع شد؛ ولی نفس‌های منظم و شمرده‌ی مرد؟ هیچ‌گاه!

_ تو خسته شدی از گوش دادن، نویْر؟

_ شیطان مجاز به گوش سپردن به این نغمه‌های هوس‌برانگیز نیست، معبودِ عالم. این جزء احکام خالقِ هستی هست! غیر از اینه؟

«در کجای جهان نوشته شد، شیطان تنها عامل فساد و محکوم به مجازات در آتش است؟ در کجای جهان نوشته شد، شیطان... قلبی از مذاب آتش دارد که به‌ دور از هرگونه احساس و تجلیِ عشق است؟ گفته شد؛ اما شاید برحسب دروغ؟»

جنگلِ مه‌آلود محکوم به سکوت شد و گوش‌به‌فرمانِ خالق، زبان در نهان پنداشت.

_ مجاز؟ شیطان هم از حدومرز آگاهه و دست به اطاعت می‌بره؟ گمان نمی‌کنم، نویر!

لبخند تلخِ آمیخته به خوف پادشاهِ تاریکی‌ها، روی لب‌های گناه‌آلودش نقش بست و در دیده‌ی مبارک خدای هستی، نشست.

_ شیطان همیشه عابدِ معبودش بود و هست، یگانه‌ی جهان. شیطان تنها تن به ذلت و اطاعت از ناچیز نداد... نه به همه‌چیز و همه‌کس!

_ من همه‌کس‌ام؟

_ خالقِ جهان سؤال از هویتش می‌پرسه؟

قدم‌های آمیخته به صوت زیبای مرد، روی چمن‌های درخشان و سرزنده به گوش می‌رسیدن و محوطه‌ی تاریک‌شده‌ی مردِ تاریک‌دل رو زنده می‌کرد.

_ هویت من، چیزی نیست که جهان توانایی درک اون رو داشته باشه، نویر. و تو، استثنا از این قائله نیستی... حالا بگو، من همه‌کس‌ام؟

ابلیس لبخند ناچیزی زد و دستانش را در طرفینش باز کرد.

_ در مقابلِ منِ ناچیز، شما همه‌کس و تنهای محبوب‌اید.

✽.✾𝑶𝒏𝒆𝒔𝒉𝒐𝒕 _𝑽𝒌.𝑲𝒗.✽Where stories live. Discover now