جونگ کوک لباس هاش رو مرتب کرد، کراواتش رو بست و ساعتش رو دور مچش انداخت. نگاهش به تهیونگ افتاد که خودش رو زیر پتو پیچیده بود.
تهیونگ دستش رو از زیر پتو بیرون آورد و شلوار آلفای جوون رو محکم گرفت. با لحن ناراحتی گفت: "بازم بدون هیچ حرفی داری میذاری میری؟"
جونگ کوک با لحن ملایمی جواب داد: "خوابت خیلی عمیق بود."
تهیونگ سرش رو از زیر پتو بیرون آورد. گونه هاش از خجالت رنگ گرفته بود و نمیتونست به جونگ کوک نگاه کنه. با لحن آروم و خجالت زده ای جواب داد: "خ-خب چون ترکیدم از خستگی..."
آلفای جوون کتش رو پوشید و پوزخندی زد: "چی شد الان یهویی خجالت میکشی؟"
-"سرت شلوغه؟ باید همین الان بری؟"
+" آره، کار دارم. باید برم."
" خب... کی ما..." تهیونگ مِن مِن کرد و دستش رو عقب کشید.
جونگ کوک با لحن جدی گفت: "ساعت و جای قرار بعدیمون رو بهت اطلاع میدم. مشکلی که نداری؟ چون باید از وقت خودم بزنم که شرایط تورو درست کنم."
تهیونگ بلافاصله بلند شد و روی تخت نشست. با لحن هیجان زده ای گفت: "آره! آره! من وقتم همیشه خالیه!" پتو ز روی شونه هاش سر خورد و بدن برهنش کامل نمایان شد.
جونگ کوک سرش رو چرخوند و با قیافه جدی به امگای جوون خیره شد. تهیونگ دوباره خجالت زده شد و گونه هاش گل انداخت، پتو رو دور بدنش پیچید و آروم نشست.
جونگ کوک همونطور که دکمه های کتش رو میبست پوزخندی زد و گفت: "منتظر باش تا بهت زنگ بزنم... تهیونگ..." از اتاق خارج شد و در رو محکم بست.
تهیونگ از خوشحالی میلرزید و ریزریز میخندید: "اییییییحححححح!!!"
...................................
"اییییییییحححح!!!"
دوباره صدای زنگ گوشیش بلند شد. تهیونگ با استرس با خودش حرف میزد: "چکار کنم؟؟ چکار کنم؟! واییی!!"
به پیام روی صفحه گوشیش خیره شد. پیام از طرف جونگ کوک بود و محل قرار جدیدشون رو براش فرستاده بود.
+"جمعه، هشت شب، هتل اِس، اتاق 2001"
تهیونگ آروم زمزمه کرد: "جمعه... هشت شب..."
با صدای دوباره زنگ گوشی از جا پرید. گوشی رو توی دستش گرفت و پیام رو خوند.
+"نظرت چیه؟"
به سرعت شروع به تایپ کرد. با لحن جدی زمزمه کرد: "جمعه... بیا بریم تو کارش... جئون جونگ کوک!"
.........................
آلفای جوون با قدم های محکمی به طرف درِ اتاق میرفت. نگاهش روی صفحه گوشیش بود و به پیامی که تهیونگ براش فرستاده بود نگاه میکرد. یه اوکی با کلی علامت تعجب. جونگ کوک "همم" ی گفت و به راهش ادامه داد.
![](https://img.wattpad.com/cover/345741247-288-k363833.jpg)
YOU ARE READING
My Charming Alpha / آلفای جذاب من
Fanfiction⊹My Charming Alpha⊹ در این دنیا هم زن وجود داره هم مرد. و همچنین بتاها که رایجترین نوع بشریت هستن و 92% جمعیت رو تشکیل میدن. امگاها نوع خاص و کمیابی هستن که هم مردان امگا و هم زنان امگا میتونن باردار بشن. این گروه تنها 2% از جمعیت رو تشکیل میدن. آلف...