-"آهه... وای-- وایسا... هممم"
جونگ کوک پسر جوون رو به شیشه چسبونده بود و داخلش ضربه میزد. پسر جوون میلرزید و نفس نفس میزد.
-"این پوزیشن... خیلی- خیلی سخته... هاههه... بیا بریم توی تخت..."
جونگ کوک پسر رو توی بغلش بلند کرد و به طرف تخت رفت. دوباره دیکش رو داخلش فرو کرد و ضربه های شدیدش رو از سر گرفت.
پسر ناله های بلندی میکرد و به شونه های جونگ کوک چنگ میزد: "آه نه... هممم دارم می- میام... عاحح! هممم! د- دارم دیوونه میشم... ممم."
جونگ کوک گردن پسر رو با دستش گرفت و محکم روی تخت فشار داد. شدت ضربه هاش بیشتر شده بود و با هر ضربه بدن پسر به شدت تکون میخورد. برای لحظه ای چشمهاش تار شد و تصویر تهیونگ جلوی چشمهاش ظاهر شد.
تهیونگ با چشمهای پر از اشک به جونگ کوک خیره شده بود و نفس نفس میزد.
جونگ کوک که شوکه شده بود چشمهاش رو بست و دوباره باز کرد. دوباره همون پسر جلوی چشمهاش بود و از ضربه های آلفای جوون ناله میکرد «وات د هل!» جونگ کوک متوقف شد، سرش رو تکون داد و دستش رو روی چشمهاش گذاشت و زیر لب گفت: "دارم خل میشم."
پسر با تعجب گفت: "آه؟ چی شد؟"
جونگ کوک درحالی که از روی تخت بلند میشد جواب داد: "هیچی. واسه امروز کافیه..."
-"چی؟!"
..............................
«جونگ کوک گردن امگا رو توی دستش نگه داشته بود و با ولع مشغول بوسیدن و مارک کردنش بود. با دستهاش باسنش رو گرفت و محکم فشار داد.
-"آهه! جئون جونگ کوک- هممم"
آلفای جوون نفس نفس زد و به پسری که زیرش بود نگاه کرد: "هااه... هاااه..."
چشمهاش تار شده بود اما به خوبی میتونست چهره ی تهیونگ رو ببینه که با چشمهای خیس از اشک و شهوت بهش خیره شده بود و دستهاش رو به طرفش دراز کرده بود.
تهیونگ نالید: "جئون جونگ کوک سریعتر..."»
ناگهان آلفای جوون با وحشت چشمهاش رو باز کرد و از خواب پرید. پتوش رو کنار زد و گفت: "چی این الان چی بود؟"
نگاهش به دیکش افتاد که شق شده بود و زیر شورتش بالا اومده بود. با کلافگی غر زد: "گندش... بزنن..."
............................
جونگ کوک به طرف در اصلی شرکت میرفت. روز سردی بود و آلفای جوون بخاطر شب گذشته نتونسته بود خوب بخوابه. برای همین کلافه و عصبی بود.
"صبح بخیر معاون رئیس." منشی بیون به جونگ کوک نزدیک شد و لیوان قهوه رو به دستش داد.
جونگ کوک لیوان رو گرفت و گفت: "صب- صبح ... بخیر منشی بیون." ناگهان احساس لرزی توی بدنش پیچید. سرش رو چرخوند و از گوشه چشم نگاهی به پشت سرش انداخت.

KAMU SEDANG MEMBACA
My Charming Alpha / آلفای جذاب من
Fiksi Penggemar⊹My Charming Alpha⊹ در این دنیا هم زن وجود داره هم مرد. و همچنین بتاها که رایجترین نوع بشریت هستن و 92% جمعیت رو تشکیل میدن. امگاها نوع خاص و کمیابی هستن که هم مردان امگا و هم زنان امگا میتونن باردار بشن. این گروه تنها 2% از جمعیت رو تشکیل میدن. آلف...