Chapter 10

127 23 9
                                    

Louis' POV
زمان حال-۱۹۴۸

برخلاف خواهشی که از مایکل کرده بودم،می دونستم نتونسته جلوی خودشو بگیره و نم پس نده، حق هم داشت،این چیزا هنوز هم موضوعات جدی ای محسوب می شن.

متاسفانه.

چشمای جردن کاسه خون شدن،از اون قرمزایی که بعد از یه شب تا صبح گریه کردن اتفاق میفتن.

"بخور پسرم." لیوان آب رو جلوش می زارم و به صندلیم که رو به روش گذاشته شده برمی گردم.با چشمای قرمز که حتی یه ذره عم نتونستن نفرت توشون رو قایم کنن نگاهم می کنه و دست به لیوان آب نمی زنه.

انتظار رفتار متفاوتی از این رو نداشتم،قطعا وقتی یه پسر همجنسگرا پیش کشیش آورده می شه معنیش برای دو طرف مشخصه.

به جز اینکه،توی این سناریو اون کشیش منم.

چند ثانیه بهش نگاه می کنم و دوباره ازش می خوام یکم آب بخوره؛دوست دارم قبل از شروع صحبت کردنمون یکم آروم ار بشه،با این حال هنوزم انتظار رفتار خشونت آمیزشو دارم.

هیچ کس اندازه من نمیفهمه اون توی چه چیزی گیر افتاده.

بالاخره تسلیم می شه و کمی از مایع توی لیوانو می نوشه.

"می دونی برای چی اینجایی؟"

سوال احمقانه ای پرسیدم،چون از قبل با دیدن حال و روزش فهمیدم چی بهش گذشته.

"شما...از کارت لذت می بری پدر؟"

سوالش غافلگیرم می کنه...نه به خاطر بی مقدمه بودنش؛به خاطر اینکه این سوال دقیقا چیزیه که سال هاست از خودم می پرسم...و خیلی طول کشید تا به جوابش برسم.

شاید حتی هنوز هم نرسیدم.

تا میخوام چیزی بگم دوباره شروع به حرف زدن می کنه و من به خاطر نجات دادنم از سردرگمی ای که توش بودم ازش ممنونم.

"از مجبور کردن آدما به ترک چیزی که دوسش دارن؟با ترسوندشون از جهنم و وعده دادن بهشتی که هیچ کس ندیدتش؟از خشم غیرقابل تحمل و ترسناک کسی که ادعا می کنین مهربون ترین آدم روی این کره خاکی بوده و فرزند خود خداست؟این همه تناقض برای خودتون عجیب نیست؟ حداقل یکم بیشتر از دوتا پسر که همو بوسیدن؟"

صداش به وضوح می لرزه...اما شجاعتی که توش حس می شد غیرقابل انکاره.

جردن با موهای قهوه ای روشنش و چشمای مشکیش بیشتر از چیزی که یادمه شبیه مایکل شده،اما در عین حال این کسی که جلوم نشسته و با این تحکم صحبت می کنه هیچ شباهتی به اون مایکل آروم و یکم ترسو نداره."

Daylight [L.S][Z.M]Where stories live. Discover now