Part 7

1.1K 159 5
                                    

_اینبار از عمد نبود بخدا

آلفا با تعجب به تیکه های شکسته شده گلدونش

و شاخه های پراکنده شده گل یاس نگاه کرد. حرفی نمیزد و این بیشتر باعث دلهره جونگکوک میشد

نه اینکه ازش بترسه. خب آره میترسید اما

فقط به خاطر شکستن وسایل اون آلفای اخمو بود

نه چیز دیگه ای به هر حال اون یه امگای اصیل بود و باید مودبانه تر رفتار میکرد؟

« مودبانه و امگای اصیل به به ورم جونگکوک خودتو نجات بده از خشم ببر»

صدای توی سرش بهش تشر زد تا هر چه سریع تر از زیر دستهای اون مرد فرار کنه پس با خالی دیدن سمت دیگه که دست تهیونگ روی دیوار نبود به سرعت خودش رو کنار کشید

حالا که راه فرار داشت نگاه طلبکارانه ای به آلفا انداخت که با اخم بهش نگاه میکرد

_چیه؟ اونطوری نگام نکن گفتم از عمد نبود.

این لحن از خود راضی دیگه داشت روی

عصابش رژه میرفت.

پوزخندی زد و با یه قدم سریع و بلند خودش رو به امگا رسوند و با گرفتن مچ دستش بهش

اجازه فرار کردن نداد.

_مجسمه چی؟ اونم از عمد نبود؟

جونگکوک که به خاطر نزدیکی بیش از اندازه مرد و فشاری که به مچ دستش میوورد اخمی کرد و با چشمهای سیاهش به نگاه تهیونگ خیره شد وقتی که با بی پروایی جوابش رو داد

_اره اون از عمد بود. خب که چی؟ میخوایی به خاطر یه مجسمه تنبیهم کنی؟ ددی؟

کلمه آخرش رو کشیده گفت و ابرویی

بالا انداخت.

انگار از قصد با تمسخر ددی خطابش کرده بود و حسابی از واکنشهای تهیونگ در برابر

خودش لذت میبرد.

آلفا نیشخندی زد و با فشار دادن دست جونگکوک همراه خودش پسر رو هم به سمت تخت دو نفره وسط اتاق کشید.

با همون نگاهی که امگا اصلا دلش نمیخواست دیگه هیچوقت اون رو ببینه با هل کوتاهی جسم جونگکوک رو روی تخت انداخت

پسر که از افتادن یهوییش جا خورده بود به سرعت نیم خیز شد و خواست بلند شه اما این دست تهیونگ بود که روی قفسه سینه اش نشست و به سمت پایین با فشار کوچیکی خمش کرد.

_اون زبونت رو قیچی میکنم

آلفا با بلا تنه برهنه و کمر بندی که باز شده بود اما هنوز توی شلوارش خودنمایی میکرد روی تن جونگکوک در حال خم شدن بود و امگا میتونست قسم بخوره اصلا صحنه مناسبی برای پایین تنه اش و قلب... نه فقط پایین تنه اش نبود.
اره اون ضربانی که در حال تند شدن بود به

RunМесто, где живут истории. Откройте их для себя