Part 11

1K 159 5
                                    

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

با نگاه خیره آگوست موبایلش رو روی میز گذاشت

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

با نگاه خیره آگوست موبایلش رو روی میز گذاشت

و صاف نشست. قسم میخورد به خاطر خجالت دادنش بدجوری تلافی کنه

داشت به افکار انتقامش و روشهای مختلف فکر میکرد که با اومدن گارسون نگاه اخم دارش رو از آلفایی که با بی خیالی با هیونگشون صحبت میکرد گرفت و سفارشات رو به کمک گارسون روی میز گذاشت و بعد از تشکر کوتاهی و رفتن دختر جوون توی سکوت شروع به خوردن کردن

_خب پس جفت از آب در اومدین

_اره هیونگ اما این یاس کوچولویی که جلومون نشسته حسابی سرکشه نبینش الان مظلوم... آخ.

با ضربه محکمی که از زیر میز به ساق پاش برخورد کرد حرفش نصفه موند و با خم شدنش، پاش رو ماساژ داد.
اگوست به سختی خنده ش رو کنترل کرد با گذاشتن نیمه ی دیگه ای از گوشتش توی دهنش و مزه کردنش به حرف اومد

_دارم میبینم...

با نگاه برزخی جونگ کوک که روی خودش حسش کرد سرفه تصنعی کرد و ادامه داد

_میبینم که چقدر مظلومه من جونگ کوک رو خودم بزرگ کردم مرد اذیتش کنی با من طرفی

امگا راضی از صحبت مرد بتا، ابرویی برای تهیونگ بالا انداخت و لقمه توی دهنش رو جوید.

_اما هیونگ...

_باید به هیونگ بگم که یک هفته کامل منو توی خونه ت زندانی کردی و خودتم نیومدی پیشم؟

RunWhere stories live. Discover now