گفته بودم خاطرات معضل شبهای تاریک هستند؟ نه، هر آنچه گفتهام را پس میگیرم. این فکر و خیالهای ما هستند که خواب را برای ما دشوار میسازند. جهان رویا تشکیل شده از پررنگترین تا کمرنگترین افکار روزمرهاست و میدانی حالا که آفتاب در شرفِ طلوع کردن هست، چه چیزی در ذهن من میگنجید؟ سامانههای دوستارهایی. همان منظومههایی که از ستارههای پر جرم تشکیل میشوند و آنها را با نام"ستارههای همدم" میخوانند. همانهایی که وقتی یکی از این دو ستاره در اثر انفجار، از بین میرود، ستارهی دوم از مدار خارج شده و بیهدف در جهان بیکران به حرکت خود ادامه میدهد.
قصهی من، قصهی ستارههای همدم نیست، یا نوشتن، یا تنهایی. قصهی من ترکیبی از اینها است اما میان آنها یک مورد نسبت به باقی بارزیت دارد. قصهی ما میتوانست ادامه داشته باشد، میشد فصل جدیدی از داستان را ورق زد اما یک اتفاق که از قضا همان ایدههای برنامهریزی نشدهی نویسندهی سرنوشت هستند، پایانِ قصهی ما را زمین تا آسمان تغییر داد.اینبار گِلهایی از تو ندارم، با اینکه میدانم نه میشنوی و نه میبینی، میخواهم بگویم، عاقبت، من همان ستارهایی شدم که چون همدم خود را از دست داد در کرانهی آسمانِ آبی سرگردان و تنها ماند...
-Taehyung-
![](https://img.wattpad.com/cover/357788206-288-k28044.jpg)
YOU ARE READING
Along the lines of love
Short Story"شاید پس از گذشت قرنها، قصهی خلبانِ بیگناهی که به اشتباه در غربت و به دور از معشوق به اسارت کشیده شد را در تاریخ خواهند نوشت اما آیا دردِ دلِ من را کلمات میتوانند ابراز کنند؟ اصلاََ تابِ سنگینیِ وزنِ دردهایم را دارند که ابراز شوند؟ اگر آری، بنوی...