「گلبرگ اول」

43 7 1
                                    

شکوفه‌ی نفس‌هام، برای اولین بار همون روزی که من رو ترک‌ کردی،در پسِ شیار‌های قفسه‌ی سینه‌ام به خون کشیده شدند.
من، نفس نه، بوی شکوفه‌های عشق و محبت تورو به سینه‌ی بی‌نفسم می‌دمم اما، در ازای هر نفسی که از بویِ تو به تار و پودِ روح عاشق و خسته‌ام میدم، گلی از عشق‌های تو کم میشه.

گلبرگ‌های ارغوانی عشقِ تو، زیبایی فراسوی تصوراتت دارند، اما سرنوشت با من بد تا کرد؛ روزی رو که داشتم با خیالی آسوده اما دلشوره‌ایی که تهِ وجودم نشسته بود و من رو قلقلک میداد، زیر آسمونِ غم‌گرفته‌ی سئول، به امیدِ دیدارِ دوباره‌ی تو قدم می‌زدم، تنها کافی بود تا صدای پر از هیجان و بلند گزارشگر رو از رادیوی کافه‌ی آقای پارک بشنوم؛ بشنوم و در لحظه مثل ساختمانی که چهار ستونش رو از دست داده، فرو بریزم.
تاریکی دور سرم می‌چرخید، زانوهام از فرط برخورد با زمین سفت و سخت خراش برداشته بودند،‌ من رو رها کردی و گلبرگ‌های عشقت رو از تهِ وجودم بیرون کشیدی... در اون لحظه دیگه چیزی حس نکردم، سیاهی مطلق بود و جمله‌های بی‌رحمانه‌ی گزارشگر که همچون ناقوسِ کلیسا، بانگ بی‌قراری‌هایم را به‌صدا درآوردند...

"گزارش فوری، پرواز شماره 430 از فرودگاه پاریس به مقصد سئول، امروز راس ساعت 5:33 بعدازظهر از زمین برخواست؛ زمان فرود این هواپیما تا 5 ساعت بعد از برخواست تخمین زده شده اما تا به اکنون هیچ خبری از فرود آمدن و به مقصد رسیدن آن در فرودگاه نیست‌، علاوه بر آن بعد از شروع حرکت ناموفق به برقراری هرگونه ارتباطی از سوی آن بوده‌ایم. از گفتن چنین اخباری معذوریم اما، گمان می‌شود این هواپیما عاقبتی جز سقوط انتظارش را نمی‌کشید."

سقوط...و پس از آن سکوتی به بلندیِ یک فریاد و در آخر ترس از وقوع اتفاق‌هایی که روزی خیال و وهمی بیش نبودند...

-Taehyung-

Along the lines of loveDove le storie prendono vita. Scoprilo ora