「گلبرگ پانزدهم」

2 1 0
                                    

نگاه کردن به یک تصویر، به ظاهر ساده است. ساده‌تر از یک پلک‌زدن؛تنها انعکاس صحنه‌ی نمایش خاطره‌ها روی دریای زلال  چشم می‌افتد و به سرعتِ وزیدن یک باد پاییزی، از آن گذر می‌کنی‌.
برای من نیز به ظاهر این‌گونه دیده می‌شود اما در کنار آنها، صداهایی را می‌شنوم که انگار روزی، فریادهایشان را در قعر وجودم خفه کردم و در انتظار یک تلنگر، شیشه‌ی سکوتشان ترک خورد، شکست و طنینی تسلی‌بخش برای روحِ بی‌تابم شدند.
از یکی از این عکس‌ها، غر‌زدن‌هایت شنیده می‌شود‌. در دیگری صدای جوش و خروشِ موج‌های طوفانیِ دریا به روی ساحل‌. در ورقه‌ی دوم از آلبوم، از چندتایی از آنها همهمه‌ی شلوغ و پرسر و صدای تشویق‌های افتخاری بلند می‌شود اما مهم نیست، چشم های من میخِ لبخند کنج لب‌های بوسیدنی‌ات شده‌‌‌. اشکی نیست. بغضی نیست‌.
بار دیگر، صدای لطیف و نازگونه‌ی خواهرزاده‌ی هفت‌ماهه‌ات،نیکول، هنگامی که در آغوشت بالا و پایین می‌شد، به گوش می‌رسد‌.  در یکی از آنها، خاکستری‌های سفید، طنین خنده‌‌ی شیرینت را مانند یک نوازش ،برای قلبم به ارمغان آوردند. درست مثل نوازش سرانگشت‌های سوزان شعله‌ی شمع به روی لطافت بال پروانه.
این صداهای بی‌صدا، مرهمی بودند روی درد‌های بی‌صدا‌. نفسی بودند برای یک مرگ بی‌صدا. لبخندی بودند برای اشک‌های بی‌صدا. بوسه‌هایی بودند برای دلتنگی‌های بی‌صدا‌؛
اما تنها برای مدتی...

-Taehyung-

Along the lines of loveWhere stories live. Discover now