「گلبرگ چهارم」

14 5 0
                                    

جونگ‌کوکی!
وقتی بذر عشق را در خاکِ نفس‌هایم کاشتی، بیشتر خواستارِ بودنت شدم. جوانه‌های معصوم عشقِ تو برای رشد و به بار نشستن، نیاز به هوایی که در آن نفس‌های  عطر‌آگین تو رها می‌شد، داشت. من از آشوب قلبِ بی‌پناهم که در جوارِ سینه‌ی تو از زخم‌ها و آسیب‌ها، سنگر می‌گرفت، بی‌خبر بودم. بی‌خبر‌تر از آنی که بدانم، آن جوانه‌ی کوچک، زیر آسمان عشق و در آغوش محبت پر و بال گرفت.
اکنون، تا به حال مثال دیگری از طوری که من در بند این بیماری گرفتار شده‌ام را در بهر دیگری یافتی؟
جوانه‌هایی که با وجود علاقه‌ی تو رشد کردند و بالغ شدند؛ اکنون ارغوانی‌های خونینِ عشقت را می‌بینی؟
خبر از گم‌گشتگی و حتی نیست شدنت رسید؛ می‌بایست همانند مردگان متحرک با قدم‌های بی‌جان و تنی بی‌روح به زندگیِ خالی از تو، ادامه دهم اما، تپش‌های راکِدِ قلبم بوته‌های خار را میان شکوفه‌های لطیف تو به خاک نشاندند. اکنون میبینی؟ نفس‌هایم مملو از بغض و دردهای نهفته شده. تو را در کنار خود ندارم اما، احساسِ عمیقی از جنس تو در هر موج از تپش‌های قلب بی‌قرارم، متولد می‌شود؛ عاقبت، خارهای بی‌مهری تنها یادگاری که از تو در قلبم مانده را نیز از خاک ریشه‌کَن می‌کند و در آخر، من با تمام وجودم، ارغوانیِ عشقت را فریاد می‌زنم. فریادی بلند از جنس سکوت و مملو از نشانه‌های خواستن، که پاسخی دریافت نمی‌کنند....

-Taehyung-

Along the lines of loveOnde histórias criam vida. Descubra agora