یک ماه و نیم،درست یک ماه و نیم از روزی که کیم تهیونگ برای اولین بار انسان دیگهای رو لمس کرده بود میگذشت،توی این مدت جئون جونگکوک باعث شده بود تهیونگ بیشتر از هر وقت دیگهای غر بزنه! دلیلش هم چسبیدنهای گاه و بیگاهش به دوست پسرش بود،درست مثل الان.تهیونگ-باز قرار نیست ولم کنی نه؟
جونگکوک بیشتر به تهیونگ چسبید و صورتش رو بیشتر به گردن دوست پسرش چسبوند-نه...
به دلیل نزدیکی بیش از حدش صداش درست شنیده نمیشد.
بخاطر طرز بغل کردنش باعث شده بود تهیونگ روی مبلی که نشسته بودن به حالت سیخ بیاسته.
با صورت قرمز شدهاش سعی میکرد جونگکوک رو از خودش جدا بکنه-شِف...لطفا...
حرفهاش از دهنش با لحن خجالت بیرون میومد،جونگکوک با شنیدن این لحن دوستپسرش لبخند شیطانیای زد خوب میدونست چرا تهیونگ به این حال افتاده،یه هفته پیش بود که تهیونگ برامدگی پایین تنهاش رو که بخاطر لمسهای زیاد جونگکوک ایجاد شده بود رو به خودِ جونگکوک با این جمله"جونگکوکا عضو خصوصیم چیزیش شد!!" گفته بود،پس احتمال اینکه دوباره به قول خودش عضو خصوصیش چیزیش شده باشه وجود داشت.
جئون جونگکوک به اینکه باعث میشه تهیونگ به این وضع بیافته افتخار میکرد...به هر حال کی دوست نداشت باعث برانگیختن حس جنسی پارتنرش بشه!سرش رو بلند کرد و با اخم و لب آویزون مصنویی به تهیونگی که با چشمهای گشاد شده بهش نگاه میکرد،نگاه کرد-چرا شف صدام میزنی هیونگ!!
تهیونگ با دستی که با زور از بین بازوهای جونگکوک بیرون کشیده بود اتاق جونگکوک رو نشون داد-هنوز رستورانیم!
جونگکوک با همون صورت آویزونش سرش رو تکون داد-به هر حال، کسی پیشمون نیست...
تهیونگ هم مثل دوستپسرش سرش رو تکون داد-قانون...
همراه با تهیونگ صدای جونگکوک هم دراومد-قانونه!!بعد تموم کردن ادامهی حرف تهیونگ زیرلب غر زد-لعنت به روزی که این قانون رو گذاشتم...
پوفی کشید و با عشق مشغول تماشای تهیونگ شد،نمیدونست چطوری ولی هر چقدر زمان میگذشت هیچی از عشق و هیجانش کم نمیشد،همچنان با نگاه کردن به تهیونگ قلبش گرم میشد،همچنان دستوپاش رو گم میکرد،حتی با وجود اینکه الان بغلش بود باز هم دلش میخواست بیشتر و بیشتر فشارش بده!
تهیونگ دستش رو بالا اورد و موهای جونگکوک رو نوازش کرد-شف باید بریم به کارهامون برسیم...
چشمش به پیرسینگِ گوشهی لب دوستپسرش افتاد و اینبار انگشتش رو روی پیرسینگ کشید-مطمئنی درد نمیکنه؟
پنج روزی میشد که جونگکوک تهیونگ رو با پیرسینگ لبش غافلگیر کرده بود،و از اون روز تا الان تهیونگ فقط نگران این بود که مبادا جونگکوک دردش بگیره!
YOU ARE READING
THE MIRACLE OF LOVE | KOOKV
Fanfiction(کامل شده) "-یه آشپز اوتیسم؟!!!..... شوخیت گرفته؟؟.... نه نه نه به هیچ وجه اجازه نمیدم تو تیمم باشه!!" داستان تهیونگ آشپز با اختلال اوتیسم و جونگکوک سرآشپزِ سختگیر. شیپها:کوکوی،یونمین (این فف شامل شیپهای استریت اعضای بنگتن با عضو عزیز توایس،داهیون...