د.ا.ن هری
نمی دونم ترسید چه اتفاقی افتاد خیلی زود با اون پسره جشنو ترک کرد
اومدم بیرون
هوا تقریبا سرد و نم دار بود
جلوی ماشین وایسادم
اوه نه از یه دختر رو دست خوردم !
جسی
حتما تا الان حسابی حالش گرفته شده فرفری
فلش بک
ماشینمو جلوی ماشینش پارک کردم طوری که نتونه حرکت کنه و خودمم که با مایکل رفتم
فک کنم تا صبح اون جا بمونه
/هری/
زین و لیلی از در بیرون اومدن زین دستشو دور گردن لیلی انداخته بود وداشت واسش شکلت در میاورد
نایل و ملیسا . لیام و سوفیا هم پشت سرش اومدن
نایل : عه هز تو چرا نرفتی ها ؟ که خوابت میاد ؟ پس بگو ترسیدم جرعت و حقیقت بازی کنم
هری : چرند نگو نایل . میبینی که نمی تونم برم
ملیسا : این که ماشین جسیه
هری : اگه دستم بهش برسه
زین : حالا چرا جلو تو پارک کرده و رفته ؟
هری :چون سر جا پارک دعوامون شد و من جای اونو گرفتم اینو داد زدم و گفتم. همه زدن زیر خنده
زین : هری زشته به خدا از یه دختر رو دست خوردی ؟
هری : خفه شو زین
و زین دوباره خندید
ملیسا به زور جلوی خندشو گرفت و گفت : اون دختر عالیه حتما باهاش کلی خوش می گذره
نایل : چرا ؟
ملیسا : اخه می دونی قرار شد اخر هفته اونم با ما بیاد کمپ
هری: چییییی؟؟!!
سوفیا : اون خیلی خوبه ما ازش خواستیم اخر هفته باهم بریم تعطیلات
هری : عالیی شد باید باش بریم کمپ!
خب حالا چیکار کنم یکیتون منو برسونه
زین سوییچ رو پرت کرد طرف هری و گفت : تو بشین پشت فرمون
لیام : راستی ماشینتو چی می کنی ؟
هری : فردا میام میارمش
زین منو جلوی خونه پیاده کرد
زین : هی هری مراقب خودت باش و خندید
هری : خفه شو زین
در خونه رو باز کردم
زلزله که چه عرض کنم انگار سونامی اومده بود
رفتم و خودمو رو تخت ولو کردم
باید حساب این کوچولو رو برسم خیر سرم هری استایلزم
اما چه طوری
این خیلی بده که طعتیلاته اخر هفته ام با وجود اون خراب میشه اما این بهترین زمان برای انتقامه
منتظرم باش دختره
اسمش چی بود ؟
/جسی/
الان ساعت هفته صبحه اومدم تا ماشینمو بر دارم . زود اومدم که نبینمش
ماشینمو از دور دیدم
همه جاشو با دقت نگاه کردم
فک می کردم الان یه خط گنده روش می ندازه ولی سالم بود
سوار شدم جلوی داشبورد یه کاغذ کوچیک بود روش نوشته بود
/ منتظر باش کوچولو/
هاها ترسیدم
پس تو هم می خوای ادامه بدی باشه تا جایی که ادامه بدب منم ادامه میدم
هری استایلز
بعدم کاغذو مچاله کردم و انداختمش روی زمین
چه طور میشه حالشو گرفت ؟
رفتن به کمپی که دیشب سوفیا گفت می تونه بهترین زمان باشه حتما اونم میاد البته امیدوارم
منتظر باش فرفری .
YOU ARE READING
True love ( H.s )
Fanfictionاون از من گذشت که به ارزوهاش برسه از منی که به خاطر اون از همه ی ارزوهام گذشتم