part 17

1.6K 167 13
                                    

الان ساعت ۲ شبه و من نمی تونم بخوابم همش می ترسم این فرفری یه کاری بکنه .
خدا روشکر مثل خرس خوابیده ولی ممکنه بیدار شه
چشمامو بستم کیفمو گذاشتم کنار تخت که اگه خواست غلطی بکنه بکوبونم تو سرش .
نیم ساعت بعد
خیلی داره تکون می خوره خیلی هم تو خواب چرت و پرت میگه الان یه ربعه که همش ناله میکنه
اروم با انج دستم یه دونه زدم بهش و لی جواب نداد خواستم تکونش بدم ولی دستم سوخت !! خیلی تب داشت و عرق کرده بود . اول خواستم بیخیال شم و بخوابم ولی یکم ترسیدم بلایی سرش بیاد
اروم از تخت پایین اومدم و از اطاق رفتم بیرون
از پله ها پایین رفتم یه دستمال تمیز از توی کشو و یه ظرف اب سرد و یه قرص بردم بالا
هنوزم تب داشت
دستمال رو خیس کردم و مو هاش که روی پیشونیش بود رو کنار زدم و دستمال رو روی سرش گذاشتم
چند دقیقه بعد دستمال رو برداشتم و دوباره خیس کردم و روی گردنش گذاشتم .
اصلا چرا باید این کارو بکنم ?
هیچی با عقل جور درنمیاد
خوابم گرفته بود همین طور که کنار تخت نشسته بودم دستمو زیر سرم گذاشتم و خوابیدم .
______________________________
نایل : وایییی بچه ها بیاین ببینین اینا چه طوری خوابیدن اون وقت من میگم عشق شدن بگین نه
زین : واااااا از هری بعیده
لیام : عاشق شد رفت
نایل: اوه هری داره بیدار میشه
چشای هری گرد شد و با تعجب گفت : چیزی شده ?
زین و نایل: نه هیچی
لیام به پایین تخت اشاره کرد
هری: وا این چرا اینجا خوابیده
زین: یعنی تو نمی دونی ?
هری : نه
احساس کردم خیلی دورو برم شلوغه چشمامو باز کردم
دیدم همه به من ذل زدن
جسی : چیزی شده
لویی : نه بابا فقط تخت به اون بزرگی چرا اونجا خوابیدی
اتفاقای دیشب یادم اومد
جسی : چون تب داشت و داشت تو خواب حرف میزد
هری از رو گردنش دستمال رو برداشت و گفت: اینم مال اونه?
جسی: اره
لیام : ای خدا از این دوست دخترا یدونه هم به ما بده
بعد سوفیا محکم زد به دستش و همه خندین
لوک : پاشین بریم صبونه بخوریم بریم بیرون
بعد همه رفتیم بیرون
بعد از خوردن صوبونه رفتیم بیرون
توی جنگل
پسرا چادر رو نصب کردن و ما هم زمین رو تمیز کردیم
لیام : بیاین والیبال بازی کنیم
به دو گروه تقسیم شدیم
لویی و النور نایل و ملیسا و لوک با هم
من و هری لیام و سوفیا و زین و لیلی باهم
و بعد شروع کردیم توی گروه ما هری و زین خیلی قوی بودن
نایل و لویی هم خیلی خوب بازی میکردن
با این که ما یه نفر اضافه بازی کردیم ولی سه به یک باختیم
بازی خوبی بود
بعدش خواستیم بریم توی استخر خونه لوک شنا کنیم
همه ی دخترا مایو پوشیدن ولی ترجیح دادم با شلوارک کوتاه و تاپ شنا کنم خیلی خوب بود
بعد از چند دقیقه چشمم به هری افتاد موهاش خیس شده بود و به پیشونیش چسبیده بود بدنشم خیس بود
باید اعتراف کنم خیلی جذاب شده بود و الان شاید به طرفداراش حق بدم که عاشقش باشن
لیلی : جسی بیا می خوایم عکس بگیریم
بعد نایل سلفی گرفت
خیلی قشنگ شده بود ( استاد سلفیه عشقم )
روز خوبی بود خیلی خوش گذشت
و البته هری
احساس می کنم زمانی رو که با اون میگذرونم اصلا جز عمرم حساب نمیشه احساس راحتی می کنم
دیشب که حالش بد بود و بیدار بود نتونستم بخوابم همش فکرم پیش اون بود نتونستم بی تفاوت باشم
نمی دونم این احساس دو نفرس یا نه نمی دونم اصلا چیزی وجود داره ولی خودم احساس می کنم عشقه
اره این عشقه
من عاشقت شدم مستر استایلز

True love ( H.s )Where stories live. Discover now